loading...
سایت تفریحی و سرگرمی سه سوت
مرتضی ساسانی بازدید : 185 چهارشنبه 22 بهمن 1393 نظرات (0)

آيا واقعا مي‌دانيد همسرتان چه مي‌خواهد؟ سعي کنيد متوجه شويد. شايد شما و همسرتان آنقدرها هم که فکر مي‌کنيد از هم فاصله نداشته باشيد. وقتي هر دوي خونسرد و منطقي هستيد، در اين مورد صحبت کنيد و يکديگر را سرزنش نکنيد واضح و روشن حرف بزنيد.

رابطه يعني گفت‌وگو و سازش و اين موضوع هيچ‌وقت تمام نمي‌شود. دنبال فرصت باشيد. برنامه‌اي ترتيب دهيد که براي هر دويتان جذاب باشد. به شيوه خودتان رفتار کنيد تا موفق شويد. اگر با يک برنامه موافقت مي‌کنيد و بعد از مدتي مي‌بينيد برايتان جاذبه‌اي ندارد، دوباره کنار هم بنشينيد و برنامه تازه‌اي بچينيد. همسران به‌ندرت تمايل براي برقراري رابطه زناشويي در زمان‌هاي يکسان دارند. پس حد وسط را بگيريد تا هر دو از اين رابطه لذت ببريد.

رابطه‌تان را براساس رابطه زناشويي پيش نبريد. شما به عشق، مهرباني و غمخواري نياز داريد و رابطه زناشويي مي‌تواند واکنشي براي اينها باشد. هر وقت دوست داريد همسرتان را بغل کنيد، اين کار را انجام دهيد. زندگي زناشويي فعالي داشته باشيد و براي يکديگر عشق و احترام زيادي قائل باشيد.

افراد مختلف زبان متفاوتي براي بيان عشق دارند. مثلا وقتي آقايي در کارهاي منزل به همسرش کمک مي‌کند، انتظار دارد او «دوستت دارم» را از لابلاي کارهايش بشنود. آيا همسرتان زبان عشق شما را متوجه مي‌شود؟

به نيازهاي احساسي‌تان خوب دقت کنيد که روابط زناشويي‌تان را کاملا تحت تاثير قرار مي‌دهد.

گرچه اصل وجود غريزه جنسي، غريزي و فطري است اما در انسان برخلاف ساير جانداران، کيفيت رابطه زناشويي و انجام رفتار جنسي، غريزي نيست بلکه آموختني است و بايد روش صحيح آن را ياد گرفت. به همين دليل، يکي از نکته‌هاي ضروري براي هر زوجي اين است که دانستني‌هاي لازم را براي اين کار به‌دست آورد که شامل مقدمات رابطه زناشويي، شناخت نيازهاي عاطفي يکديگر در هنگام رابطه و رعايت آن، شناخت شيوه‌هاي مختلف رابطه زناشويي، آگاهي از راه‌هاي جلوگيري از بارداري، رعايت بهداشت ظاهري مثل مسواک زدن، خوشبو بودن و… آگاهي از نکات بهداشتي در رابطه و رعايت آن، آگاهي ضمني از اختلال‌هاي جنسي و… مي‌شود. براي يادگيري همه اين موارد مي‌توان از کتاب‌هاي مفيدي که در اين زمينه تاليف شده، استفاده کرد يا از مشاوران خانواده راهنمايي گرفت.

بهره گیری از تجربیات جنسی درتعادل رابطه جنسی

از خودتان يا همسرتان بپرسيد: «آيا واقعا خيلي خسته‌اي؟ يا از همسرت خسته‌اي؟»

آيا همسرتان را سر ذوق مي‌آوريد؟ بايد سعي کنيد در پيش‌نوازي، تحريک‌کننده باشيد تا همسرتان را بيشتر جذب کنيد. اگر همسرتان از سروکله زدن روزانه با فرزندانتان خسته است، سعي کنيد کارهايي انجام دهيد که از فشار رواني همسرتان کاسته شود. مثلا آخر شب مي‌توانيد حمام را برايش آماده کنيد تا کمي آرام بگيرد و خودتان فرزندانتان را به رختخواب بفرستيد. حتي با کوچک‌ترين رفتار هم مي‌توانيد به نظر همسرتان رومانتيک بياييد.
از پزشکتان در مورد تاثير عوامل بيوشيميايي و هورموني بر افزايش يا کاهش تمايل جنسي اطلاعات بگيريد.

منبع : هفته نامه زندگی مثبت

مرتضی ساسانی بازدید : 165 چهارشنبه 22 بهمن 1393 نظرات (0)

1. صداقت – ولی نه بیش از حد نیاز!
زن ها نمی خواهند که همسرشان در مورد مسائل مهم به آنها دروغ بگوید. آنها می خواهند بخش مهمی از زندگی همسرشان، حتی مهمترین بخش آن باشند. یک زن می خواهد بداند در زندگی همسرش چه می گذرد و می خواهد که مرد زندگی اش به او اعتماد داشته باشد. برای یک زن آنها یک روح در دو بدن هستند، زندگی او و مرد زندگی اش یکی است. او می خواهد مرد زندگی اش طوری عمل کند که مجبور نباشد به خاطر کارهایی که کرده به او دروغ بگوید، اگر غیر از این باشد نشان دهنده این است که خطایی صورت گرفته است که باید پنهان شود.

اما او همیشه و تحت هر شرایطی لازم نیست حقیقت را بشنود. گاهی لازم است در مورد چیزهای سطحی و بی اهمیتی مثل اینکه رنگ جدید مویش چقدر به او آمده، و اینکه اضافه وزنش زیاد به چشم نمی آید  یا اینکه موهای کوتاهش قشنگترش کرده اند به او دروغ بگویید. همه ما گاهی زشت می شویم، ولی دلمان نمی خاهد کسی این مسئله را به رویمان بیاورد.

2. درک – او دوست ندارد مجبور باشد همه چیز را خودش برایتان توضیح دهد.
او می خواهد که او را به طور کامل بشناسید. چرا؟ زیرا تنها آن موقع است که او را به خاطر خودش دوست خواهید داشت. همه ما گاهی نیاز به تایید این موضوع داریم که ارزش دوست داشته شدن را داریم. خود واقعی ما، نه آن کسی که دیگران فکر می کنند هستیم. حتی اگر به این تایید نیازی نداشته باشید نیز، از آن خوشحال خواهید شد.

این که کسی را داشته باشید که شما را درک کند به این معنا است که کسی را دارید که شما را همان طور که هستید می شناسد و در نتیجه سوء تفاهم و عدم درک متقابل به وجود نمی آیند. زمانی که طرفین همدیگر را می شناسند و درک می کنند به بخشی از وجود یکدیگر تبدیل می شوند.

3. توجه – او می خواهد بداند که برای شما اهمیت دارد.
این که کسی برای شما اهمیت قائل شود بدین معنا است که شما در زندگی تنها نیستید. بیشتر مردم مجبور هستند خودشان به خودشان توجه کنند و حقیقت این است که این اصلا کار ساده ای نیست. ما همیشه توانایی و آمادگی ذهنی لازم برای توجه به خودمان را نداریم. گاهی چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روانی توانایی اینکه همیشه از خودمان مراقبت کنیم را نداریم و این دقیقا همان زمانی است که بیشترین نیاز را به توجه داریم.

او انتظار دارد زمانی که به شما نیاز دارد در کنارش باشید و در به دوش کشیدن بار مشکلاتش شریک شوید. شاید به نظر شما خودخواهانه بیاید، ولی او می خواهد شما زندگی اش را کمی آسانتر کنید. ولی خوب این را هم در نظر داشته باشید که او نیز در مقابل، زمانی که هیچ کس دیگری کنارتان نخواهد بود شما را تنها نخواهد گذاشت و در کنارتان باقی خواهد ماند. این معامله ای عادلانه است، نیست؟

4. قدرت – هم فیزیکی و هم ذهنی
هیچ زنی از یک مرد ضعیف خوشش نمی آید، این مخالف با طبیعت آنها است.این بدان معنی نیست که او می خواهد شما مثل هرکول باشید، بلکه می خواهد با تصور ذهنی او از یک مرد مطابقت داشته باشید. او می خواهد این قدرت و احساس امنیت ناشی از آن را در حضور شما حس کند. او هم چنین می خواهد شما باهوش باشید و از قدرت ذهنی بالایی برخوردار باشید.

این ذهنیت از آبا و اجداد غارنشینمان به ما انتقال پیدا کرده است و زنان همیشه به مردان قویتر جذب می شوند. او می خواهد قوی باشید، زیرا این باعث لذت و احساس امنیت در او شده و شما را برای او جذاب می سازد.

5- مهربانی- این ویژگی قابلیت شما در عاشق بودن را نشان می دهد.
یک زن نمی خواهد که مرد زندگی اش تنها او را دوست داشته باشد، بلکه می خواهد زندگی و موجودات زنده را نیز دوست داشته باشد. او مردی می خواهد که مهربان باشد، مردی که دیگران به او اطمینان دارند و مورد تعریف و تمجید قرار می دهند. او یک مرد خوب می خواهد.

او مهربانی و ترحم را نشانه ضعف شما نمی داند و واقعیت نیز همین است. مردان زیادی هستند که مردانگی را با سنگدلی و خشم و بدخلقی هم معنا می دانند. این خیلی غم انگیز است و قلب مهربان او را به درد می آورد. شما برای اثبات قدرت و مردانگی خود نیازی به سنگدلی و بداخلاقی ندارید، گاهی فقط با کمک کردن به یک نفر می توانید مردانگی خود را به او ثابت کنید.

6- امنیت – مالی و جانی
نیازی نیست میلیونر باشید. خوب، راستش را بخواهید برای برخی زنان لازم است میلیونر باشید، ولی برای بیشتر آنها تنها دانستن اینکه شما توانایی های لازم برای کسب در آمد را دارید کافی است. به طور کلی، چیزی که برای آنها در الویت است عشقی است که به شما دارند، ولی آنها نیاز به این دارند که احساس امنیت مالی نیز داشته باشند.

او می خواهد مطمئن باشد که شما او را از هر نوع آسیب فیزیکی حفظ می کنید، می خواهد بداند که امنیت، سلامت و راحتی او را حفظ خواهید کرد. شاید درآمد او از شما بیشتر باشد، در این صورت او با سخاوت تمام در تامین مخارج زندگی به شما کمک خواهد کرد، ولی این که ببیند شما چشم به دست او دارید و این که احساس کند توانایی تامین نیازهای او را ندارید او را نسبت به شما دلسرد خواهد کرد.

7. وفاداری بی قید و شرط – او می خواهد تنها زنی باشد که شما می بینید.
همه ما خودخواهی های مخصوص به خودمان را دارد، زن یا مرد، هیچ فرقی نمی کند. ما می خواهیم احساس کنیم موجود خاصی هستیم. می خواهیم احساس تک بودن و برتری نسبت به بقیه داشته باشیم. این بخشی از ذات ما است و هیچ راه فراری از آن نیست. یک زن نیز مردی را می خواهد که تمام دنیایش حول او بچرخد و تنها او را ببیند، او و فقط او.

او می داند که زیبا ترین یا باهوشترین زن دنیا نیست، نیازی نیز ندارد که باشد، او تنها می خواهد در چشم شما زیباترین و بهترین زن دنیا باشد. او می خواهد شما فکر کنید که او بهترین اتفاق زندگی شما بوده است. این احساس را به او انتقال بدهید و ببینید که چگونه خوشبخت ترین زن دنیا خواهد بود و شما را نیز خوشبخت خواهد کرد.

منبع : بیتوته

مرتضی ساسانی بازدید : 195 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (0)

چرا شعله عشق بعد از ازدواج فروکش میکند؟

 

زوجهای بیشماری شکایت میکنند که شعله عشقی که در آغاز رابطه شان بوده، فروکش کرده و خاموش شده است. خیلی ها آن را به گردن تفاوتهای بین دو طرف میاندازند که به مرور زمان و با شناخت بیشتر آنها را از هم دور میکند.

موج “مردگی” که بعد از ماه های پرهیجان اول، رابطه را در خود غرق میکند، باعث میشود خیلی از زوجها امید خود را از دست داده و جای دیگری جز رابطه شان به دنبال آن هیجان بگردند. باوجود یافته های محققان که نشان میدهد 60-30 درصد از زوجها در نقطهای از زندگی مشترک خود اقدام به خیانت میکنند، دیگر زمان آن رسیده که علل فروکش کردن هیجان روابط را بررسی کنیم. واقعاً چه چیز باعث میشود آن شور و اشتیاق اولیه به بی علاقگی و بی تفاوتی تبدیل شود؟ چه چیزی تپش قلب شما از روی هیجان را به بی حوصلگی و نارضایتی تغییر میدهد؟

برای تشخیص علت جدا کردن زوجها از هم، خیلی خوب است که با مفهوم “پیوند خیالی” آشنا شوید. پیوند خیالی به نوعی ارتباط اطلاق میشود که بعنوان جایگزینی برای یک رابطه عاشقانه واقعی عمل میکند. این توهم ارتباط و نزدیکی به زوج این امکان را میدهد که با وجود فاصله احساسی، خیالی از عشق و دوست داشتن برای خود داشته باشند.

همانطور که زنی که پس از شش سال زندگی مشترک در حال جدایی بود، می گفت، “من از کودکی از تنها ماندن میترسیدم اما این را هم میدانستم که از نزدیک بودن به یک نفر دیگر هم میترسیدم. ازدواج مشکل من را حل کرد: شوهرم از نظر فیزیکی آنجا بود، پس لازم نبود که از تنها ماندن بترسم و من هم طوری رفتار میکردم که او را در فاصله ای از من نگه میداشت که از نظر احساسی برایم قابل تحمل باشد.”

نزدیکی جسمی و فاصله احساسی از مشخصه های پیوند خیالی است. این پیوند زمانی شکل میگیرد که حس واقعی و جدی عشق، احترام و جاذبه با خیالات امنیت، ارتباط و محافظت جایگزین میشود. بااینکه همه اینها به نظر خصوصیاتی مثبت را یک ارتباط صمیمی میرساند اما جایگزین کردن یک اولویت فیزیکی میتواند هر رابطه صمیمی را خراب کند.

افرادیکه پیوند خیالی دارند، برنامه را به اتفاقات خودبخودی و امنیت را به عشق ترجیح میدهند. آنها سعی میکنند که با هم باشند اما بدون انرژی، استقلال و محبتی که روزی به زندگیشان رنگ میداد. خطر تلفیق زندگیمان با کسی دیگر این است که معمولاً احترام و علاقه ای که در ابتدا داشتیم را از دست میدهیم. حتی اینقدر صبر میکنیم که خودمان را هم در رابطه از دست میدهیم، به جای اینکه ویژگیهای خاصی که به ما اعتمادبه نفس میداد و باعث جذب شدن همسرمان به ما شده بود را حفظ کنیم. وقتی زوجها این حسهای واقعی را به هم از دست میدهند، به جای اینکه با این روند مخرب مبارزه کنند، یا رابطه را دور می اندازند یا عمیقتر در خیال ترس از دست دادن همدیگر و تنها ماندن فرو میروند. خوشبختانه این احساسات و هیجانات قابل برگشت هستند.

پیوندهای خیالی به صورت دائم وجود دارند. بعضی زوجها در این خیالات عمیقتر میشوند. بیشتر افراد بین لحظاتی که واقعاً صمیمی و نزدیک هستند و لحظاتی که خیال را جایگزین عشق واقعی میکنند، در نوسانند. با تشخیص میزان درگیر کردن خودتان در پیوند خیالی میتوانید با عادات و رفتارهای منفی مبارزه کرده و مراحلی جدید و هیجان انگیز از رابطه تان را تجربه کنید. در زیر به چند راه اصلی به شما معرفی میکنیم که کمکتان میکند بفهمید تا چه اندازه درگیر پیوند خیالی شده اید و چطور با آن مبارزه کنید.

از دست دادن جاذبه جنسی ــ وقتی در پیوند خیالی باشیم، به مرور زمان مقداری جاذبه جنسیمان به او را از دست میدهیم. تکیه کردن به کسی برای اینکه از ما مراقبت کند یا ما از او مراقبت کنیم، فشار سنگینی بر رابطه مان وارد میکند. کمکم آن فرد را جزئی از خودمان میبینیم و در آن چارچوب، شعله آن عشق که ما را به سمت هم کشیده بود، کمتر میشود. وقتی به طرفمان بعنوان فردی مستقل با شخصیتی جذاب نگاه کنیم، هیجان همیشه در رابطه مان خواهد ماند.

تلفیق هویتها ــ آیا وقتی به رابطه تان نگاه میکنید، میتوانید راههایی که شما و همسرتان پا روی مرزهای همدیگر میگذارید را تشخیص دهید؟ آیا به جای اینکه بگویید، «او» یا «من»، میگویید «ما»؟ حفظ استقلال شخصیتهایمان در رابطه، بهترین راه برای حفظ جذابیت طرف مقابلمان است، این جدا کردن شخصیتها از هم نه تنها شما را از هم دورتر نکرده بلکه باعث میشود همسرتان جذابیت بیشتری برایتان داشته باشد. موقعیتی که برای بار اول عاشق میشوید را در نظر بگیرید. براساس همان خصوصیات و ویژگیهای خاص و منحصر به فرد است که جذب طرف مقابلتان میشوید. استقلال شخصیت اوست که علاقه و احترام در شما ایجاد کرده و شما را به سمت او میکشاند.

فراموش کردن خود و رسیدگی کمتر به خودتان ــ وقتی به درجه ای از آسایش و راحتی در رابطه میرسیم، کمتر به ظاهر خودمان توجه میکنیم. دیگر بدون توجه و ملاحظه رفتار کرده و خیلی اوقات ممکن است موجب آزرده خاطر شدن همسرمان شویم. ممکن است وزنمان بالا رود، عادتهایی ناسالم پیدا کینم، کمتر ورزش کنیم و بیشتر تنقلات بخوریم. این عادتها فقط از روی راحتی و آسایش نیست. اینها روشهایی برای محافظت از خودمان از نزدیکی مداوم است. این عادتها معمولاً اعتمادبه نفس ما را از بین برده طرفمان را از ما دور میکند.

نداشتن فعالیتهای اشتراکی ــ معمولاً در ابتدای رابطه همه ما هیجان داریم که چیزهای جدید را با هم امتحان کنیم و ماجراهای جدید را تجربه کنیم. وقتی رابطه به شکل عادت درمی آید، درمقابل تجربیات جدید مقاومت میکنیم. بدگمان تر و انتقادی تر میشویم و تمایل کمتری برای انجام فعالیتهای مشترک با همسرمان نشان میدهیم. خیلی مهم است که علایق همسرتان را در نظر داشته و فعالیتهایی که هر دو از آن لذت میبرید را در کنار هم انجام دهید. عشق در خلاء نمیتواند وجود داشته باشد. کمی سرعت زندگیتان را پایینتر بیاورید و برای حرفزدن و ارتباط برقرار کردن با هم وقت بگذارید تا بتوانید صمیمیتتان را حفظ کنید. انجام کارهایی که به همسرتان نشان دهد دوستش دارید، به روشن نگه داشتن شعله عشقتان کمک میکند.

ارتباط شخصی کمتر ــ وقتی برای حرف زدن با همسرتان وقت میگذارید، آیا درمورد چیزهایی معنادار حرف میزنید؟ آیا گفتگوهایتان بیشتر حالت عملی و کاری گرفته و رنگ دوستی ندارد؟ خیلی مهم است که زندگیهایمان را با کسانی که دوست داریم تقسیم کنیم. بااینکار میتوانیم خیلی بیشتر آنها را بشناسیم. با این روش آنها را به صورت افرادی مستقل از خودمان میبینیم. این کمکمان میکند آنها را نه به اجبار بلکه به اندازهای واقعی دوست داشته باشیم. کمک میکند دوستی بین خودمان ایجاد کنیم که وقتی میخواهیم حرفی به همسرمان بزنیم، کمتر انتقادی رفتار کرده و وقتی طرفمان نظر خودش را به ما میگوید، حالت دفاعی به خودمان نگیریم. همه این تلاشها، عشق را در رابطه مان تقویت کرده و جاذبه میانمان را بالا میبرد.

فرو خوردن خشم ــ وقتی برای مدتی طولانی با کسی باشیم، خصوصیات منفی آنها را لیست کرده و طوری ضد او میشویم که ما را نسبت به او بدگمان میکند. اگر کینه یا خشمی را در خودتان احساس میکنید، سعی کنید بفهمید. آیا به طریقی ملایم آن را بیرون می ریزید؟ کنار آمدن با مشکلات از جایگاهی عاقلانه باعث میشود حس محبت و دوست داشتنتان را از بین نبرید. شاید ارتباط و گفتگوی صادقانه سخت باشد اما کمکتان میکند همسرتان را بهتر بشناسید تااینکه بخواهید با عینک بدبینی به او نگاه کنید. وقتی عادت کنیم احساساتمان را در خودمان بریزیم و به جای مطرح کردن آنها با همسرمان، بر علیه او جبهه بگیریم، روی یخ اسکیت کرده ایم. حتی وقتی کمکم احساس نزدیکی کنیم، به محض اینکه همسرمان کاری کند که دوست نداریم، دوباره حالت انتقادی میگیریم. وقتی بتوانیم آزادانه چیزهایی که اذیتمان میکند را به همسرمان بگوییم، خیلی راحت تر میتوانیم آن مسائل را فراموش کرده و از دلمان بیرون بریزیم. هرچه توانایی خودمان برای چنین رفتاری را تقویت کنیم، احساس نزدیکی احساسی بیشتری به همسرمان خواهیم کرد. مزیت انعکاس دادن افکار و احساساتمان این است که دیگر به بدگمانی به همسرمان نگاه نمیکنیم.

وقتی نتوانیم این کار را بکنیم، ارتباط احساسی ما با او کمکم از بین رفته و تنها چیزی که برایمان باقی میماند همان پیوند خیالی است. برای برگرداندن شور و عشق به رابطه مان فقط کافی است کارهای کوچکی انجام دهیم که به همسرمان نشان دهیم برای کسی که هست دوستش داریم. اگر هر روز برای مقابله با این رفتارهای عادتی قدم برداریم، به سمت ارتباطی رضایت بخش تر و توام با دوست داشتن خواهیم رفت.

مرتضی ساسانی بازدید : 245 چهارشنبه 01 بهمن 1393 نظرات (0)

قدیم‌ترها خانواده‌ها برای فرزندان‌شان همسر انتخاب می‌کردند و به تنها چیزی که فکر نمی‌کردند، عشق و علاقه فرزندشان بود. آنها معتقد بودند علاقه بعد از ازدواج به وجود می‌آید، اما امروز بسیاری از جوان‌ها تا عاشق نشوند، به ازدواج فکر هم نمی‌کنند!

واقعا کدام شیوه برای تشکیل زندگی درست‌تر است؛ شروع یک زندگی عاشقانه یا شروع زندگی به امید عاشقانه شدن؟

برای ازدواج، حتما باید عاشق بود؟
اجازه بدهید ابتدا مشخص کنیم «عشق» چیست. مردم این واژه را به معناهای متفاوتی به کار می‌برند. گفته می‌شود «عشق» به‌معنی «خواستن» است، اما در زبان عربی، به پیچک صحرایی یا نیلوفر «عَشَقه» می‌گویند، چون به درختی می‌پیچد و از آن بالا می‌رود و آنقدر رشد می‌کند تا آن گیاه را بخشکاند.

می‌توان عشق را به‌شکلی ساده، دوست داشتن تعریف کرد یا آن را نوعی محبت شدید و حتی اغراق‌آمیز دانست که نشانه بی‌ثباتی خلق و اشکال در شناخت و تفکر است.

پس اگر از معنای اول صحبت کنیم، عشق برای ازدواج لازم است و اگر از معنای دوم سخن بگوییم، عشق برای ازدواج مضر است: مطالعات غربی‌ها نشان داده زوج‌های متاهل یکی از تفاوت‌های اساسی خود را با افراد مجرد، عشق بزرگ‌تر و رابطه عاشقانه متقابل یا دوطرفه می‌دانند . عشق شدیدتر لزوما با خوشحالی و رضایت بیشتر پس از ازدواج همراه نیست، اما با پایدار ماندن این رابطه مرتبط است.

البته ممکن است هرچه افراد عشق بیشتری را تجربه کنند، احساس شادمانی بیشتری هم داشته باشند. پس عاشق بودن و عاشقانه زندگی کردن اثر مطلوب و شناخته‌شده‌ای بر ازدواج دارد.

عشق ضامن خوشبختی است؟
رابرت استرنبرگ، روان‌شناس آمریکایی، در یکی از نظریه‌های معروف خود که به نام «مثلث عشق» مشهور است، برای عشق سه رأس معرفی می‌کند که «صمیمیت»، «کشش جنسی» و «تعهد» هستند. هر نوع ترکیبی از این سه رأس را می‌توان یک رابطه عاشقانه دانست.

به‌شکلی قراردادی، ما رابطه‌ای را که فقط صمیمیت داشته باشد (و نه کشش و تعهد)، «دوستی» ساده می‌دانیم. کشش جنسی به‌تنهایی نوعی عشق را پدید می‌آورد که معادل «شیدایی و نابخردی» است و تعهد تنها «عشق پوچ» نام دارد.

پس برای ازدواج که یک رابطه طولانی‌مدت است، به چیزی بیش از یک یا دو جزء فقط نیاز داریم. «عشق‌های رمانتیک» فاقد جزء تعهد هستند و احتمالا دوام نمی‌آورند. «عشق‌های ترحم‌آمیز» جزء شهوت را ندارند و در نتیجه ممکن است در آینده با رضایت چندانی در ازدواج همراه نباشند. «عشق‌های سراب‌گونه» هم فاقد جزء صمیمیت هستند و به خواستگاری یا نامزدی عجولانه‌ای منجر می‌شود که در آنها تصور بر این است که تعهد بر پایه شور و کشش جنسی بنا خواهد شد و نیازی به صمیمیت نیست.

از سوی دیگر، عشق‌های شورانگیز پیش از ازدواج ممکن است به‌جای آنکه یک رابطه صمیمانه را نشان دهند و تعهد آینده را پیشگویی کنند، نشان‌دهنده آشفتگی‌های روانی مانند اختلالات خلقی، اختلال انطباقی (برقراری یک رابطه جدید برای جبران فقدان یا ناخشنودی پیش‌آمده که در آن صمیمیت ابرازشده از سوی طرف مقابل به‌صورت اغراق‌آمیزی تصور می‌شود) و اختلالات شخصیت (مانند اختلالات شخصیت مرزی که از جمله با رفتارهای ناگهانی، فکر نشده اما زودگذر و ناپایدار مشخص می‌شود) باشند.

عشقی که نمایانگر «آرمانی‌سازی» معشوق است و در آن عاشق به معشوق معنایی خداگونه می‌دهد، به احتمال بسیار با فرایند مخرب «ارزش‌زدایی» دنبال می‌شود. فرد عاشق، معشوق خود را کامل و بی‌نقص می‌داند و او را تنها کسی تصور می‌کند که قرار است بدبختی‌های زندگی را بزداید و او را به خوشبختی و سعادت برساند.

با اولین اشتباه معشوق، این مقام مقدس و معصومانه از او گرفته می‌شود و معشوق گرگی دانسته می‌شود که در لباس گوسفند نمایان می‌شود و تنها هدف او تصاحب عواطف و دارایی‌های عاشق بوده است! به این معنی باید روی عشق‌های شدید پیش از ازدواج تامل کرد. من توصیه می‌کنم در چنین مواردی با یک روان‌پزشک یا روان‌شناس مجرب مشاوره شود.

«عشق» به تنهایی کافی نیست
عشق پیش از ازدواج به هیچ‌وجه سلامت ازدواج و خوشبختی زوج را تضمین نمی‌کند اما در عین حال، اگر کور و افراطی نباشد، می‌تواند به احساس شادی و رضایتمندی در ازدواج منجر شود. از طرف دیگر، ازدواج با کسی که فرد او را دوست ندارد، خطرناک است و تضمینی وجود ندارد که پس از ورود به زندگی مشترک «عاشق» همسر خود شود. ممکن است کسی به شریک زندگی خود عادت کند، اما لزوما او را دوست نخواهد داشت. از سوی دیگر، باید بدانیم برای یک ازدواج موفق عشق کافی نیست و خصوصیات متعدد دیگری مانند توافق خصوصیات شخصیتی، توانایی‌های جسمی، روانی، عقلی، مالی و شغلی، سازگاری خانواده‌ها از نظر فرهنگ، تحصیلات و طبقه اجتماعی-اقتصادی، نیازها و اهداف مشترک یا هم‌راستا و حتی تفریحات مشترک باید در نظر گرفته شود.

نه سنتی، نه مدرن!
نسل امروز باید تعادلی بین زندگی سنتی و دنیای مدرن پیدا کند و دستیابی به این تعادل گاه بسیار دشوار است. خانواده‌ها باید بدانند آنکه قرار است این زندگی مشترک جدید را تاب بیاورد و فراتر از آن، احساس خشنودی، خوشحالی و رضایت کند، فرزند آنهاست، نه خود آنها. جوانان هم باید بدانند از تجربه و صلاحدید پدران و مادران بی‌نیاز نیستند و قرار نیست به‌خاطر یک رابطه هیجانی و احساس به تمام قداست و پشتوانه خانوادگی که هویت آنها را دربردارد و تضمین‌کننده حمایت‌های آینده است، پشت کنند.

متاسفانه گاهی شاهد تهدیدهای والدین یا فرزندان در مقابل یکدیگر هستیم. چنین مسائلی نتیجه‌ای جز نارضایتی هر دو طرف (هم والدین و هم فرزندان) را دربرندارد و محبت، صمیمیت و یکپارچگی خانواده را تهدید می‌کند. شاید افراد تصور کنند دلیل ندارد عاشق همسرشان باشند و همین‌که احترام و علاقه‌ای نسبی بینشان باشد، کافی خواهدبود!

اما همان‌طور که عشق برای خوشبختی و رضایت از رابطه زناشویی کافی نیست، نمی‌توان امید داشت رابطه‌ای که فقط بر پایه احترام و علایق سطحی است، دوام داشته باشد. اگرچه ممکن است به‌دلیل برخی ملاحظات مانند تابوی خانوادگی، اجتماعی و سنتی طلاق یا ترس از تنها ماندن یا احساس ناتوانی در اداره زندگی به‌تنهایی و گاه به‌خاطر وجود فرزندان، چنین روابطی «تحمل» شود.

مرتضی ساسانی بازدید : 229 یکشنبه 28 دی 1393 نظرات (0)

 

 

عشق علاوه بر اینکه کاملا قلبی و احساسی است، دلیل منطقی نیز می طلبد. برای عاشق بودن علاوه بر خوب بودن، باید درک بالایی هم داشته باشید تا نیازهای معشوق را تشخیص دهید و در زمان مناسب به آنها رسیدگی کنید. عشق مراقبت می خواهد. اما هستند کارهای ساده ای که باعث ایجاد علاقه در دل طرف مقابل می شوند.

1. هرگز به مردان بیش از آنچه آنها به شما توجه می کنند، توجه نکنید
برای اینکه بتوانید عشق و محبت یک مرد را برای همیشه برای خود داشته باشید مستلزم این است که شما هم از او عشق دریافت کنید. بسیاری از زنان تصور می کنند هر چه بیشتر به یک مرد توجه کنند و نیازهای کوچک و بزرگ او را برآورده کنند، بیشتر در دل او جای خواهند داشت. از آنجا که این کار را بیشتر جامعه زنان در دنیا انجام می دهند، زنان تصور می کنند این مسیر درست است و تخت‌گاز به سمت انتهایی که نمی دانند چیست می تازند. اما هر چه بیشتر در عمق این روش می روند، بیشتر آسیب‌پذیر می شوند و کمتر عشق دریافت می کنند.

مردها وقتی بیشتر از آنچه به شما می دهند از شما دریافت کنند، دلزده می شوند. خاموش می شوند و ممکن است روش رفتاری خود را تغییر دهند. هنگامی که یک مرد دایما با حجم زیادی توجه، نگرانی، کادو، علاقه، قربان‌صدقه، آماده بودن غذا و تمیز بودن خانه و …. مواجه می شود احساسش به شما عوض خواهد شد. او شما را همچون مادری می بیند که دایما مراقب فرزند خود است تا چیزی کم نداشته باشد. این همه توجه و زحمتی که شما می کشید هرگز به چشمش نخواهد آمد و نمی تواند برای آنها به شما عشق بیشتری بدهد.

برخلاف تصور زنان، توجهات بیش از اندازه نه تنها باعث افزایش علاقه مردان به زنان نمی شود که درست برعکس، احساسات عاشقانه آنها را از بین می برد. مردها به واسطه قوی تر دانستن خود بیشتر دوست دارند دهنده باشند تا گیرنده. آنها می خواهند آنها باشند که نیازهای زن را تامین می کنند. وقتی زن همه کار را انجام دهد، مردها نقش خود را بسیار کمرنگ می بینند و تصور می کنند آن جذبه مردانه را ندارند و این باعث می شود تا زنی که این حس را در آنها به وجود آورده است را دوست نداشته باشند.

2. اگر هنوز با هم ازدواج نکرده اید، به او خیلی اختیار ندهید
بیشتر زنان وقتی وارد رابطه با مرد دلخواه خود می شوند، همه فکر و احساس خود را برای او سرمایه گذاری می کنند. همین باعث می شود تا هیچ گاه متوجه نشوند رابطه کنونی آنها در چه شرایطی قرار دارد و قرار است به کجا برسد. هر چه بیشتر در مورد رابطه خود با مردتان حرف بزنید، او را بیشتر از خود دور خواهید کرد.

اگر این طور به رابطه نگاه کنید، راحت تر می توانید برای انتخاب گزینه های مختلف ذهن خود را باز بگذارید. به جای اینکه مرد خود را تهدید کنید یا با او اتمام‌حجت کنید که حتما این رابطه را به سرانجام برساند وگرنه شما به خواستگارتان جواب مثبت می دهید، چشمان خود را باز کنید تا مردان دیگر را نیز ببینید.

ملاقات کردن با مردهای دیگر که طالب ازدواج با چشم هستند نه تنها بد نیست که برای آینده شما بهتر هم هست. می توانید از میان انسان های مختلف، فردی را انتخاب کنید که وافعا ارزشش را دارد. خود را به یک مرد و یک رابطه محدود نکنید تا او نیز اگر نخواست تعهدی را قبول کند، شما سرخورده شوید.

3. برای او غذا درست نکنید، برایش کادو نخرید و هزینه رستوران و تفریحات را پرداخت نکنید
بله، این کار به نظر بسیار غیرمنصفانه است اما کسی که هزینه رستوران و … را پرداخت می کند باید میان دوستی و وقت گذرانی با یک دوست معمولی و قرار گذاشتن با یک زن را فرق بگذارد. اگر مرد از اینکه همیشه هزینه ها را او پرداخت می کند به شما شکایت کرد، به او بگویید برایتان مهم نیست او خرج های سنگین انجام دهد، شما فقط دوست دارید در کنار او باشید و می توان این با هم بودن را بدون هزینه پول هم انجام داد. به طور مثال، با هم در خیابان یا فضای سبز قدم بزنید، به کتابخانه بروید، پیک نیک بروید و … کارهای زیادی وجود دارند که با صرف کمترین هزینه می توان لحظه های شادی را رقم زد.

اما مراقب باشید برای مثلا پیک نیک رفتن شما غذایی درست نکنید. از بیرون یک خوراکی ساده و ارزان بگیرید و در کنار هم در پارک آن را میل کنید و از بودن در کنار هم لذت ببرید. اگر بی جهت به یک مرد هدیه بدهید در واقع همه توجه و انرژی خود را برای او صرف کرده اید. این معنای خوبی ندارد. در این حالت بیش از اندازه توجه نشان داده اید. این از حس های مردانه ای است که در وجود زنان است هست. این مساله برخلاف تصور شما اصلا برای یک مرد جالب نیست.
منبع:برترین ها

مرتضی ساسانی بازدید : 199 یکشنبه 28 دی 1393 نظرات (0)

سندروم رایجی در زندگی زوج ها وجود دارد. این سندروم را می توان “نامرئی شدن تدریجی زوج ها” نامید. در این سندروم که شدت و ضعف دارد به مرور زمان زوج ها نسبت به همدیگر نامرئی می شوند. شکل گیری این پدیده می تواند درست چند ماه بعد از ازدواج یا حتی نامزدی آغاز شود و به تدریجا شتاب عجیبی گسترش یابد و زندگی مشترک را ببلعد.

آغاز نامرئی شدن تدریجی زوج ها مثل بعضی از بیماری ها دوره کمون دارد و تدریجی است. زوج ها در روزهای عاشقی و احساسی معمولا برای هم تازه اند، اشتیاق به دیدن و شنیدن همدیگر دارند اما به تدریج که از روزهای اولیه آشنایی و عاشقی فاصله می گیرند دیده ها، حضورها، صورت ها و صداها و عطرها محو می شوند. مردی را در ذهن تصور کنید که هر روز همسرش را در خانه می بیند با او حرف می زند او را به یاد می آورد اما در واقع او نه همسرش را می بیند، نه با او حرفی می زند و نه او را به یاد می آورد.

زوج هایی که فقط یک بار عروسی می گیرند و تمام
بازدیدگنندگان یک غار را در ذهن تان تصور کنید. یک غار با فضای ورودی و ده ها و صدها دهلیز پیدا و پنهان، حال اگر بازدیدکننده ای فقط به فضای ورودی غار بسنده کند و پیش تر نرود و هیچ یک از تالارها و حفره ها و دهلیزهای غار را نبیند به معنی این است که غار چیزی جز یک ورودی کوچک نبوده است؟ کسی که اشتیاق حوصله یا انرژی برای کاوش در آن غار ندارد آیا می تواند ذهنش را با این فکر تخدیر و آرام کند که غار همان دهانه ورودی بوده و من غار را گشتم و دیدم و چیزی نداشت پس برمی گردم؟

برخی از زوج ها با فضای زندگی مشترک خود چنین برخوردی دارند. زندگی مشترک یک دهانه ورودی چند ماهه یا چند ساله دارد. با ورود به زندگی مشترک با تولد اولین فرزند با عبور از التهاب های احساسی – جنسی اولیه در زندگی مشترک همه چیز رنگ و بوی تکرار به خود می گیرد. بسیاری این ایده را به خود می قبولانند که زندگی مشترک یعنی همین! به تعبیر یکی از عرفا یک بار عروسی می گیرند و تمام می شود اما اگر کسی به این بینش برسد که می شود هر روز عروسی داشت – نه عروسی صوری و ظاهری و بیرونی – در آن صورت می توان قبول کرد که غار زندگی مشترک فضاهایی به مراتب بیشتر از یک دهانه ورودی چند ماهه یا چند ساله دارد.

بعد از ازدواج,زندگی مشترک,نامرئی شدن همسر

چقدر به خلوت هم راه داریم؟
اگر بسیاری از ما در برابر این سوال قرار بگیریم که چقدر اقوام درجه یک خود از همسر و پدر و مادر تا خواهر و برادرمان را می شناسیم و چقدر با خصوصیات، میل ها و انگیزه های آن ها آشناییم بیشتر به فقر شناخت مان از همدیگر پی می بریم. آدم ها ممکن است سال ها در کنار هم زندگی کنند بدون آن که فراتر از شناخت های سطحی به معرفتی نسبی درباره همدیگر برسند و خصوصیات ذهنی، روانی و ویژگی های شخصیتی همدیگر را خوب رصد کرده باشند.

این موضوع درباره زندگی مشترک هم صدق می کند. ممکن است ما زوج هایی باشیم که در طول زمان برای همدیگر نامرئی شده ایم. اگرچه به ظاهر همدیگر را می بینیم اما به خلوت همدیگر راه نداریم. دغدغه ها، غصه ها، پرسش ها و شادی هایمان را به صورت عمیق با همدیگر در میان نمی گذاریم.

اما چرا این اتفاق می افتد؟ واقعیت آن است که ما به همان میزان که تصویر ذهنی بازتری از خود، توانمندی ها، امیدها و هدف گذاری هایمان داشته باشیم می توانیم این تصویر را در همسرمان هم جستجو کنیم. اگر کسی در پی کشف زوایای پنهان غار وجود خویش باشد می تواند دست همسرش را هم بگیرد و با او پیش برود.

کدام زوج ها می توانند تالارهای غار را کشف کنند؟
زوجی را تصور کنید که هیچ برنامه مشخصی برای اوقات فراغت خود ندارند. آن ها در همان دهانه غار می مانند و پیش تر نمی روند. کسانی که در زندگی شان تمایل و شوقی به ادامه تحصیل، آموزش، تحقیق و کسب مهارت نشان نمی دهند، در واقع بساط زندگی مشترک خود را در همان دهانه غار برپا کرده اند و پیش تر نمی روند، بنابراین آرام آرام برای خود و همسرشان نامرئی می شوند چون احساس می کنند این دهانه غار را هر روز می بینند و هیچ زاویه تازه ای در این فضا وجود ندارد بنابراین ترجیح می دهند که آرام آرام نادیده اش بگیرند.

اما این آموزش علم، هنر و مهارت، مطالعه و تولید است که ما را با ابعاد جدیدی از شخصیت مان روبرو می سازد. هر مهارت آموزی یا کسب هنر و علم یا مطالعه ای به مثابه تلاش برای ورود به تالارها وحفره های همان غار است. وقتی ما زبان تازه ای یاد می گیریم در واقع طناب هایمان را به سمت دیگری از غار می اندازیم تا تالاری جدیدی را در خود کشف کنیم و کسی که می تواند تالار جدید را در خود بیابد می تواند دست همسر و همراهش را هم بگیرد تا در آن تالار جدید با هم قدم بزنند.

زندگی مشترک این چند قلم جنس نیست
پس بنابراین کسی که می خواهد در هزارتوی نامرئی شدن برای خود و همسر در زندگی مشترک به دام نیفتد راهی ندارد جز این که بپذیرد زندگی مشترک چیزی فراتر از خوردن، استراحت کردن، خوابیدن، کار کردن، تماشای تلویزیون و ارضای نیازهای جنسی است. همه این رفتارها اگرچه در جای خود عیب و ایرادی ندارند اما حکم همان دهانه غار را دارند ما به واسطه این رفتارها وارد فضای غار می شویم اما اگر رفتارهای ما در همین چند قلم جنس خلاصه شود دیر یا زود دچار آفت نامرئی و تکراری شدن زندگی مشترک خواهیم شد.
منبع: تبیان

مرتضی ساسانی بازدید : 189 یکشنبه 28 دی 1393 نظرات (0)

شاید تا یکی، دو دهه پیش ازدواج با افرادی که تجربه تلخ طلاق را پشت‌سر گذاشته بودند، آنقدرها رایج نبود به‌خصوص اگر یک طرف ماجرا دختر یا پسری قرار داشت که تا به حال تجربه ازدواج نداشت اما این روزها با تغییر فرهنگ عمومی جامعه، تغییر الگوهای ازدواج و تغییر سن و سال و معیارهای آن و همچنین تغییر نگرش و سطح دید افراد جامعه، ازدواج با افرادی که تجربه تلخ یک جدایی را داشته‌اند، چندان دور از ذهن نبوده و حتی گاهی می‌تواند نتایج و سرانجام بسیار خوبی را هم برای طرفین رقم بزند.

اگر خواستگاری دارید که قبلا یک بار بر سر سفره عقد رفته یا  قصد دارید با خانمی مطلقه ازدواج کنید، حتما به نکات زير توجه کرده و آنها را رعایت كنيد.

توجه به تمام معیارها و ملاک‌های مورد نظر:
اولین نکته آن است که این ازدواج را مانند بقیه ازدواج‌ها بدانید و فرد مقابل را به دقت با معیارها و ملاک‌هایی که برای همسر آینده‌تان در نظر گرفته‌اید، بسنجید. اگر فرد مقابل (فرد طلاق گرفته) معیارها و ملاک‌های شما را داشت، در مرحله بعد در مورد ازدواج با او فکر کنید و جدی‌تر باشید. پر واضح  است شخصی که با ملاک‌ها و معیارهای  اساسی و اصلی ذهن شما که همیشه در رابطه با انتخاب شریک زندگی‌تان داشته‌اید، متفاوت است، نمی‌تواند فرد مورد نظر شما باشد.

 تحقیق در مورد فرد مقابل: در تمامی ازدواج‌ها لازم است که افراد در رابطه با شخص موردنظرشان برای ازدواج تحقیقات لازم را انجام دهند و از تمامی جوانب خانوادگی، شغلی، اجتماعی و رفتاری طرف مقابل آگاهی یابند. تحقیقات در رابطه با افرادی که یک بار جدا شده‌اند نیز مانند سایر ازدواج‌ها باید انجام شود، البته با دقت و ریزبینی بیشتر.

اجتناب از ترحم و دلسوزی: هرگز به دلیل ترحم و دلسوزی یا کمک به فرد مقابل تصمیم به ازدواج با وی نگیرید. چنین ازدواج‌هایی شاید به شما حس خوشایندی بدهد ولی کم‌کم و پس از برخورد با مشکلات زندگی، این حس دلسوزی یا کمک در شما از بین رفته و جای خود را به احساس‌های منفی دیگر می‌دهد و همین احساس‌های منفی پایه‌گذار اختلافات و درگیری‌های آینده خواهد بود. به یاد داشته باشید که فرد مقابل را فقط و فقط به خاطر خودش و خصوصیات و ویژگی‌هایی که دارد برگزینید نه چیز دیگری.

اجتناب از سرکوب و سرزنش: اگر قصد انجام چنین ازدواجی را داشتید، فراموش نکنید هرگز نباید چه در دوران نامزدی و چه پس از آن در زندگی مشترک با دیدن کوچک‌ترین عیب و ایراد و نقطه ضعفی از فرد مقابل او را سرزنش و تحقیر كنيد و مدام گوشزد كنيد که «حتما همسر قبلی‌ات هم تو را به خاطر همین رفتارها رها کرده. خب، بنده خدا حق داشته»، «منم لطف کردم یا خامی کردم تو رو به عنوان همسر قبول کردم» و… . استفاده زن و مرد از مفاهیمی چون «سرزنش»، «سرکوب»،‌ »منت» و… در همه زندگی‌ها ممنوع است ولی در چنین ازدواج‌هایی نه تنها ممنوع است، بلکه جزء خطوط قرمز خطرناک نیز محسوب می‌شود.

سوء‌استفاده از جایگاه و موقعیت فرد مقابل: گاهی برخی تنها به دلیل سوء‌استفاده از جایگاه و موقعیت فرد مقابل حاضر به ازدواج با وی می‌شوند. مثلا آقا پسری به خواستگاری دخترخانمی می‌رود که تازه مطلقه شده است و از نظر مال و ثروت توانمند است یا می‌داند چون این دختر قبلا طلاق گرفته، خیلی راحت می‌تواند با وی ازدواج کند زیرا این دختر مانند دخترهای دیگر نیست و توقعش از زندگی و همسرش کمتر است.

زمانی که زن مطلقه و مرد مجرد باشد، قضیه را می‌توان از 2 دیدگاه خوش‌بینانه و بدبینانه مورد بررسی قرار داد. اول به نگاه بدبینانه در این زمینه می‌پردازیم.

بخش بدبینانه ماجرا!
زمانی‌که یک مرد مجرد خواهان ازدواج با یک زن مطلقه می‌شود، شاید تفکرات زیر را در ذهنش بپروراند:

1- فکر می‌کند که ازدواج ساده و راحتی در پیش رو دارد! طبق یک انتظار عمومی، زنان مطلقه در ازدواج دوم‌شان کم‌توقع‌تر هستند، سازش بیشتری نشان می‌دهند و تمایل به ازدواج‌های کم‌سر و صدا دارند که در آنها از مراسم پی‌درپی و تشریفات خبری نیست.

2- زنان مطلقه انتظار مالی پایین‌تری دارند و در شرایطی که مهریه، هزینه‌های مراسم ازدواج، هزینه‌های تامین مسکن و درآمد برای پسرها یک دغدغه جدی است، زنان مطلقه با انتظارات پایین‌تر می‌توانند گزینه خوبی باشند.

3- زنان مطلقه حامی ندارند. خانواده آنها به دلیل موقعیت فرزندشان تمایل دارند زندگی دوم دخترشان را حفظ کنند، پس در امور زندگی‌شان دخالت نمی‌کنند.

4- زنی که یک بار از همسرش جدا شده، بار دیگر هم ممکن است از همسرش جدا شود، پس اگر زندگی با او به بن‌بست رسید، دردسرهای کمتری برای طلاق خواهند داشت.

5- زنان مطلقه مهریه و حق و حقوق مالی‌شان را از همسر سابق‌شان دریافت کرده و تمکن مالی بیشتری دارند و می‌توانند منبع حمایتی خوبی برای یک پسر مجرد باشند.

چه تصمیمی باید بگیریم؟
درباره این بخش بدبینانه و آسیب‌زای ازدواج پسران مجرد با زنان مطلقه باید بگوییم بهترین راهکار این است که قبل از ازدواج، زن سعی کند انگیزه‌های اصلی خواستگارش را دریابد. ازدواجی که صرفا به دلیل برخورداری از حمایت یک مرد صورت بگیرد، می‌تواند خطرناک باشد و چالش‌های زندگی قبلی را برای یک زن تکرار کند بنابراین بهتر است کار را به کاردان بسپارید و با مشاوره‌های روانشناسی تک‌نفره و دونفره تصمیم نهایی خود را بگیرید.

تجربه تلخ طلاق ,همسر آینده‌, زندگی مشترک

بخش خوشبینانه ماجرا!
اما این ازدواج‌ها بخش خوشبینانه‌ای هم دارد.
۱ – زنان مطلقه به واسطه تجربه‌هایی که در زندگی اول خود کسب کرده‌اند، توانایی مدیریت بهتری در روابط دارند. به همین دلیل نظر پسران مجرد را بیشتر جلب می‌کنند. این زنان مهارت‌های خانه‌داری، ارتباط با اقوام، برخورد با همسر را دارند و دیگر نیازی نیست با شروع زندگی مشترک، به آزمون و خطا بپردازند.

۲ – زنان مطلقه زنانی هستند که در صورت داشتن یک زندگی آرام، قدر موقعیت را می‌دانند و برای بهتر شدن زندگی تلاش می‌کنند. آنها وضعیت بدتری را چشیده‌اند و حاضر نیستند زندگی خوب امروزی‌شان را به سادگی از دست بدهند.

۳ – در کنار همه اینها به یاد داشته باشید، مطلقه بودن دلیلی برای انتخاب نشدن برای ازدواج نیست چرا که امروزه زنان جوان زیادی را می‌بینیم که شاید در دهه دوم یا اوایل دهه سوم زندگی خود باشند و با قابلیت‌های برجسته و شان خانوادگی و اجتماعی بالا سابقه شکست را داشته باشند بنابراین از نگاه سنتی و قضاوت نادرست درباره این زنان فاصله بگیرید و بر اساس واقعیات موجود انتخاب کنید.

با همسر سابق صحبت نکنید
در میان خواستگاران یک دختر مخصوصا کسانی که به نوعی وارد سن تاخیر ازدواج یا نزدیک به تجرد قطعی هستند، حضور مردانی که طلاق گرفته‌اند یا همسر خود را از دست داده‌اند، بیشتر به چشم می‌خورد. بیشتر این دختران در رابطه با انتخاب چنین مردانی دچار اضطراب و ترس بوده و از عواقب آن می‌ترسند. آنها مدام نگران این موضوع هستند که نکند فرد مورد نظرشان برخلاف ظاهرش، مشکل خاصی داشته که همسر قبلی خود را طلاق داده و شاید سرنوشت مشابهی در ازدواج با این مردان برای آنها رقم بخورد. توجه به نکات زیر می‌تواند راهکارهای مناسبی را جلوی پای این دختران قرار دهد.

علت طلاق را دریابید
دانستن آنکه علت طلاق فرد چه بوده و چرا از همسر خود جدا شده تا حد زیادی نشان دهنده بسیاری از مسائل است که ممکن است برای آن دختر مهم باشد. بسیاری از این عوامل برای شما که به عنوان فرد انتخابی بعدی هستید، ‌ممكن است صدق نکند، در نتیجه می‌توان با دانستن این مسائل انتخاب درستی را انجام داد.

با همسر سابق وی صحبت نکنید!
اکثر اختلافات بین زوجین طلاق گرفته، حالت دعوا دارد و در دعوا منصفانه نظر دادن بسیار سخت است بنابراین برخلاف توصیه‌های رایج، صحبت با زن سابق مرد، راه‌حل مناسبی نیست و برای ایجاد شرایط یک انتخاب صحیح به دختران توصیه می‌شود که به مشاور مراجعه کنند تا بر اساس شرایطی که فرد داشته دست به انتخاب صحیح بزنند.

مطلقه‌ها با هم، مجردها با هم؟
بررسی را در قالب 2گروه ( گروه اول: یک طرف مجرد – یک طرف مطلقه / گروه دوم: هر دو طرف مطلقه) انجام داده و در هر بخش به بیان محاسن و معایب می‌پردازد:

یک طرف مجرد – یک طرف مطلقه
محاسن ازدواج زمانی که یک طرف ماجرا مجرد و طرف دیگر مطلقه است ( فارغ از جنسیت) می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

– وجود کسب تجربه در زندگی مشترک  (مثلا مرد به واسطه تجربه از زندگی مشترک قبلی می‌تواند اکنون به ایفای نقش بهتری بپردازد.)
– آشنایی بیشتر افراد با خواسته‌های عاطفی- روانی طرف مقابل و بهتر برطرف کردن نیازهای روانی او.
– کسب تجربه و آشنایی بیشتر نسبت به انجام مراسم و مناسک‌های موجود در فرهنگ ایرانی (که در صورت بی‌اطلاعی خود می‌تواند زمينه‌ساز اختلاف بین زوج‌های جوان و بی‌تجربه باشد.)
– تلاش بیشتر فرد برای جلوگیری از برخوردها و پیشگیری از تکرار تجربه تلخ گذشته

این ازدواج‌ها می‌تواند معایبی هم داشته باشد:
– احتمال وجود توقع بالای خودآگاه یاناخوآگاه از همسر فعلی به دلیل تجربیات گذشته
– احتمال قیاس کردن همسر قبلی با همسر فعلی به شکل منفی
– احتمال عدم قطع ارتباط با همسر قبلی و ادامه آن. گاهی این ارتباط می‌تواند در قالب ارتباط ذهنی و فکری باشد نه حتی به صورت واقعی اما گاهی هنوز هم ارتباط به صورت واقعی وجود دارد که قطعا مورد پسند همسر فعلی نیست.
– امکان عدم تسویه حساب حسی و عاطفی با همسر قبلی ( اگر این تسویه‌حساب اتفاق نیفتاده باشد ممکن است فرد با یادآوری خاطرات گذشته سبب آزار خود و طرف مقابل شود.)
– آسان شدن موضوع طلاق برای فرد و خارج شدن از ذهن فرد به عنوان یک تابو. در این ازدواج‌ها معمولا فرد در صورت برخورد و بروز مشکلات جدی با فرد جدید، احتمالا راحت‌تر به جدایی فکر می‌کند.

 محاسن ازدواج زمانی که هر دو فرد مطلقه هستند:
– وجود تجربه زندگی مشترک و عدم ناپختگی در این زمینه و درک بهتر از شرایط زندگی مشترک و همسر فعلی
– شناخت نسبی بیشتر از جنسیت روانی و نیازهای جنس مخالف
– تلاش برای پیشگیری از تکرار اشتباه‌هاي گذشته
– تعهد و تلاش بیشتر برای حفظ و مراقبت از رابطه و پیشگیری از جدایی
– تمایل بیشتر خانواده‌ها برای آشنایی بیشتر این دو فرد با یکدیگر و ایجاد زمینه مناسب برای انتخابی دقیق‌تر (چون هر دو فرد یک تجربه ناموفق را پشت سر گذاشته‌اند بنابراین خانواده‌ها برای جلوگیری از تکرار آن، معمولا کمی راحت‌تر با موضوع آشنایی قبل از ازدواج برخورد می‌کنند تا فرد با شخص مورد نظرش ارتباطی معقول و مناسب داشته باشد و بتواند به این شناخت برسد که آیا این شخص فرد مناسب زندگی اوست یا خیر!)

 و اما معایب این ازدواج‌ها
– وجود توقع بالا و شاید انتظارات زیاد از همسر فعلی
– قیاس با رابطه قبلی در ابعاد مختلف و رسیدن به یأس و ناامیدی و بن بست در صورت برآورده نشدن خواسته‌های مهم
– ادامه ارتباط ذهنی- فکری یا واقعی با همسر قبلی یا خانواده وی که از جانب همسر فعلی قابل پذیرش نبوده و موجبات اختلاف را فراهم می‌کند.

چه باید کرد؟!
ابتدا باید به این موضوع اشاره کرد که به واسطه وجود تفاوت‌های فردی میان انسان‌ها و تفاوت در دیدگاه‌ها و باورهای آنها محاسن و معایب مذکور در رابطه با همه ارتباطات مصداق ندارد و هر رابطه‌ای برای  خودش مختصاتی دارد که نیاز به بررسی را حتمی می‌کند. مجموعه آنچه که در این مطلب آورده شده، از موارد عمومی چنین ازدواج‌هایی است، اما آنچه در این میان حائز اهمیت بوده و باید اصلاح شود، وجود یک دیدگاه قالبی در جامعه است. بر اساس این دیدگاه ،ازدواج فرد مطلقه با فرد مجرد درست نبوده و حتما همسر بعدی وی باید یک مطلقه باشد. این دیدگاه نادرست است چرا که در مقوله ازدواج، فاکتورهای متعددی دخیل هستند و صرفا نمی‌توان به دلیل آنکه فرد، سابقه ازدواج قبلی دارد از تمام گزینه‌های مثبت او چشم‌پوشی کرد و وی را گزینه نامناسبی دانست. در این زمینه نظر و دیدگاه شخص مجرد در انتخاب فرد مطلقه مهم است و وی باید به دنبال کشف تفاوت‌ها و شباهت‌ها  باشد.محمود هندی پور مراجعه به یک مشاور باتجربه و متبحر در زمینه ازدواج را برای تمامی این افراد امری ضروری و مهم می‌داند ،چرا که با انجام مصاحبه تخصصی و گرفتن تست سازگاری و شخصیت از این افراد، بسیاری از نکات در زمینه کیفیت رابطه و شکل تداوم آن برای آنها روشن می‌شود. همچنین وی معتقد است ازدواجی که بر پایه انتخاب صحیح و آگاهانه باشد، فارغ از مجرد یا مطلقه بودن می‌تواند سرانجام خوشایندی را برای هر دو نفر به ارمغان آورد.

منبع:مجله سیب سبز

مرتضی ساسانی بازدید : 274 چهارشنبه 24 دی 1393 نظرات (0)

دختران آرایش میکنند تا شوهر پیدا کنند !

 

چرا زنان ایرانی همواره در قله آمارهای مصرف لوازم آرایش و جراحی های زیبایی دنیا قرار دارند و این صدرنشینی ریشه در چه عواملی دارد؟
همه ما بارها در آمارهای بین المللی مصرف لوازم آرایش شنیده ایم که زنان ایرانی پس از عربستان بیشترین مصرف لوازم آرایش در خاورمیانه و رتبه هفتم جهانی را دارند. پرسشی که در این میان مطرح می شود این است که چرا ما همواره در قله آمارهای مصرف لوازم آرایش و جراحی های زیبایی دنیا قرار داریم و این صدرنشینی ما ریشه در چه عواملی دارد؟

مصرف سرانه ای که سر به فلک کشیده است
براساس تحقیق موسسه تحقیقاتی TMBA، حدود ۱۴ میلیون دختر و زن بین ۱۵ تا ۴۵ سال ساکن شهرهای بزرگ ایران، بطور متوسط ماهانه ۷/۵ یورو برای خرید لوازم آرایشی هزینه می‌کنند. در این تحقیق همچنین آمده است که زنان و دختران ایرانی به دلیل توجه خاصی به چهره خود می‌کنند. دخترانی هستند که بیش از یک ساعت جلوی آینه آرایش می‌کنند.

آمار و ارقام مصرف لوازم آرایش نشان می دهد که هر زن ایرانی در سال ۱۵۰ دلار و هر زن در خاورمیانه تقریبا ۳۶ دلار لوازم آرایشی مصرف می‌کند. ضمن آن که زنان ایرانی اغلب از اجناس چینی استفاده می‌کنند و در این زمینه شاید حجم بیشتری از لوازم آرایشی را مصرف کنند. سهم برندهای معتبر اروپایی و آمریکایی که دارای کیفیت و ترکیبات قابل اعتمادتری هستند، به دلیل قیمت‌های بالایی که در ایران دارند، کمتر از یک درصد بازار تخمین زده می‌شود. متاسفانه سهم تولیدکننده‌های ایرانی از این بازار بزرگ رو به گسترش بسیار ناچیز است و حداکثر در حدود پنج درصد تخمین زده می‌شود.

خواهی نشوی رسوا؛ همرنگ جماعت شو!!
اینکه دختران و زنان کشور ما روزانه این همه پول صرف خرید لوازم آرایشی می کنند و ساعات طولانی جلوی آیینه وقت صرف رنگ رخسار می کنند، مسلما دلایل بسیاری باید داشته باشد. مریم. م ۲۲ ساله دانشجو است. او در خصوص دلیل آرایش کردن می گوید: راستش را بخواهید ما یک ضرب المثل داریم که فلسفه آرایش کردن من هم تقریبا در راستای همان است؛ «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». زمانی که می بینم همه دخترها هم سن و ساله من پس از ساعت ها آرایش در محیط دانشگاه جامعه حاضر می شوند، من هم برای اینکه مثل آنها باشم و به قولی از آنها کم نیاورم، مجبورم مانند آنها رفتار کنم.

در دوره و زمانه ای که ماهواره ها حتی به زندگی عشایر و کوچ نشینان کشور هم رسوخ پیدا کرده و بیرون هر چادری می توان رد پای دیش را پیدا کرد، دیگر نمی شود از تاثیرات خانه مان برانداز فرهنگ القایی ماهواره ها صحبتی به میان نیاورد. همین القائات باعث می شود که زن ایده ال همان هنرپیشه و خواننده ای باشد که ساعت ها زمان صرف آرایش خود کرده و از جراحی های زیبایی بسیاری برای تغییر صورت و اندامش استفاده کرده است

آرایش می کنم تا شوهر پیدا کنم!
رویا ۲۷ سال دارد و شاغل است. او هم از طرفداران پر و پا قرص آرایش است. زمانی که دلیل آرایش کردنش را جویا می شویم، می گوید: من هنوز مجرد هستم و بالاخره باید ظاهرم در سطح جامعه و محیط کارم به نوعی باشد که اگر کسی قصد ازدواج داشت رغبت کند به من پیشنهاد بدهد. اما اگر متاهل بودم دلیلی برای آرایش نمی دیدم. وقتی در پاسخ به رویا می گوییم : مردی که قصد ازدواج داشته باشد به خاطر لوازم آرایش پیشنهاد ازدواج نمی دهد ادامه می دهد: نه خانم. مردم عقلشان به چشمشان است و اگر بدون آرایش کسی را ببینند فکر می کنند خوشگل نیست.

آرایش می کنم تا به چشم بیایم!
طلا، تنها ۱۷ سال دارد اما آنقدر لوازم آرایش روی پوستش ماسیده است که فکر می کنی لااقل ۲۵ ساله است. وقتی درباره دلیل آرایش غلیظی که بر صورتش نقش بسته می پرسی می گوید: وقتی با آرایش در جامعه حضور پیدا می کنم همه به من بیشتر توجه می کنند و احساس دیده شدن پیدا می کنم. انگار همه من را بزرگ می دانند و من از نظرشان دیگر کودک نیستم. این مسئله باعث می شود آرایش کنم تا به چشم بیایم و همه به من توجه کنند! اما زمانی که از طلا می پرسیم این دیده شدن به چه قیمتی اتفاق می افتد پاسخی نمی دهد.

آرایش می کنم تا شوهرم را نگه دارم!
نازنین ۳۲ سال دارد، زنی زیبا که دو سه سالی است ازدواج کرده است و این روزها خانه داری می کند. نازنین هم مثل خیلی های دیگر ماهانه مبالغ زیادی را صرف خرید لوازم آرایشی می کند. وقتی درباره دلیل این کارش می پرسیم، می گوید: در دوره ای که خانم ها با چنین آرایش و حجابی در سطح جامعه ظاهر می شوند، اگر من در خانه به خودم نرسم و با آرایش و ظاهر مناسب پذیرای شوهرم نباشم ، ممکن است شوهرم خدای نکرده به زن دیگری که بیشتر از من به ظاهرش می رسد، توجه کند. من هم برای اینکه همیشه از نظر شوهرم زیبا و مرتب باشم، هر ماه مبالغ زیادی را صرف خرید لوازم آرایشی و بهداشتی می کنم.

دختران و زنان کشور ما از همان سنین نوجوانی صورت خود را نیازمند لوازم آرایش می دانند که بتوانند چهره شان را زیباتر کنند و هر چه سنشان بالاتر می رود این احساس نیاز بیشتر شده و به تدریج جای خود را به جراحی های پلاستیک و تزریق بوتاکس برای جوان سازی پوست می دهد

رسانه ای که فرهنگ را تغییر داده
یکی از مهم ترین دلایلی که در سالهای اخیر باعث گسترش روز افزون گرایش به لوازم آرایش و جراحی ها پلاستیک در کشور شده، گسترش ماهواره ها است. در دوره و زمانه ای که ماهواره ها حتی به زندگی عشایر و کوچ نشینان کشور هم رسوخ پیدا کرده و بیرون هر چادری می توان رد پای دیش را پیدا کرد، دیگر نمی شود از تاثیرات خانه مان برانداز فرهنگ القایی ماهواره ها صحبتی به میان نیاورد. همین القائات باعث می شود که زن ایده ال همان هنرپیشه و خواننده ای باشد که ساعت ها زمان صرف آرایش خود کرده و از جراحی های زیبایی بسیاری برای تغییر صورت و اندامش استفاده کرده است. در این میان این زنان جامعه هستند که برای نزدیک شدن به الگوی القایی غربی مجبور هستند خود را به دست لوازم آرایش و جراحی های پلاستیک بسپارند.

اعتماد به نفسی که نیست
از دیگر عوامل مصرف جنون بار لوازم آرایش در کشور ما اعتماد به نفس پایین زنان و دختران جامعه است. آمارها نشان می دهد که زنان و دختران کشور فرانسه که بزرگترین قطب تولید لوازم آرایش در جهان است، کم ترین مصرف این لوازم را در دنیا دارند. البته ماجرای مصرف کم لوازم آرایش در کشورهای توسعه یافته امری بدیهی است. اما دختران و زنان کشور ما از همان سنین نوجوانی صورت خود را نیازمند لوازم آرایش می دانند که بتوانند چهره شان را زیباتر کنند و هر چه سنشان بالاتر می رود این احساس نیاز بیشتر شده و به تدریج جای خود را به جراحی های پلاستیک و تزریق بوتاکس برای جوان سازی پوست می دهد. مسئله این است که زنان و دختران ما هیچ گاه از ظاهر خود رضایت نسبی را ندارد و همواره برای رسیدن به چهره ایده آل القائی به دنبال مصرف لوازم ارایش هستند.

به هر رو تا زمانی که الگوی زن برتر در جامعه ما مدلها و خواننده های اروپایی باشد، وضعیت به همین منوال ادامه پیدا خواهد کرد و در این میان چاره ای نیست جز تغییر فرهنگ و نگرش جامعه در خصوص معیارهای زن ایده آل.
منبع:اول نيوز

 

مرتضی ساسانی بازدید : 269 دوشنبه 22 دی 1393 نظرات (1)

باوجود سروصدایی که جنبش آزادی و برابری زنان به راه انداخته است، یافته‌های علمی نشان می‌دهد که تفاوت‌های جنسیتی مسئله‌ای ذاتی است. اختلاف زنان با مردان فقط در فرم اندام و سبک لباس پوشیدنشان نیست.

در زیر به ۱۰ نکته‌ای اشاره می‌کنیم که هر مردی باید درمورد زنان بداند.

۱) براساس چرخه عادت ماهیانه‌اش، هر روز تغییر می‌کند.
مشکلات قبل از عادت‌ماهیانه، بیشتر از ۸۰ درصد از خانم‌ها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. اما خانم‌ها هر روز ماه تحت تاثیر این چرخه ماهیانه هستند. سطح هورمون‌ها به طور منظم در مغز و بدن خانم‌ها تغییر می‌کند، ظاهرشان، سطح انرژی‌شان و حساسیت‌شان را نیز دستخوش تغییر می‌کند.

حدود ۱۰ روز بعد از شروع عادت‌ماهیانه، درست قبل از تخمک‌گذاری، زنان احساس شادی بیشتری می‌کنند. ناآگاهانه لباس‌های جذاب‌تری می‌پوشند، چون سطح بالای استروژن و تستوسترون او را به پیدا کردن فرصت‌های جنسی بیشتر در طول این دوران باروری ترغیب می‌کنند.

یک هفته بعد از آن، پروژسترون آنها افزایش می‌یابد، هورمونی که درست مثل والیوم می‌ماند و باعث می‌شود زنان فقط دوست داشته باشند با یک فنجان چای و یک کتاب در تختخواب زیر پتویشان بروند. هفته بعد از آن، پایین آمدن پروژسترون، موجب آسیب‌پذیری و حساسیت بالای خانم‌ها می‌شود.

روحیه اکثر خانم‌ها، ۲۴-۱۲ ساعت قبل از شروع عاد‌ت‌ماهیانه، به بدترین وضعیت خود می‌رسد.

۲) شهودی هستند.
مردها می‌توانند خیال خود را راحت کنند که زنان می‌توانند به راحتی ذهنشان را بخوانند. اما درک و بصیرت زنان بیشتر از اینکه جادویی باشد، بیولوژیکی است.

در طول مسیر تکامل انسان‌ها، زنان برای توانایی که در زنده نگه داشتن بچه‌ها داشتند، که شامل برآوردن نیاز غذایی، گرمایشی، تربیتی و امثال آن می‌شود، انتخاب شده بودند. این یکی از دلایلی است که توضیح می‌دهد چرا زنان نتایج بسیار بهتری در تست‌هایی که نیازمند درک اشارات غیرکلامی باشد، کسب می‌کنند. زنان نه تنها ظاهر فیزیکی افراد را بهتر به خاطر می‌سپارند، بلکه اشارات غیرکلامی که در حالات صورت، اندام و لحن صدا نشان داده می‌شود را درک می‌کنند.

اما این مهارت فقط محدود به بزرگ کردن فرزند نیست. زنان عمدتاً از آن استفاده می‌کنند تا بگویند رئیس، شوهر یا حتی غریبه ها چه در سر دارند.

۳) از خشونت دوری می‌کند.
موقعیت‌های استرس‌زا در مردان واکنش جنگ و گریز ایجاد می‌کند اما محققان نشان داده‌اند که زنان بعد از حس کردن یک تهدید، به طور غریزی واکنش تمایل یا دوستی را از خود نشان می‌دهند. این یعنی برای ایجاد اتحاد استراتژیک، از واکنش فیزیکی خودداری می‌کنند.

زن‌ها بخاطر وابستگی بیشتر بچه‌ها به بقای آنها، طوری رشد یافته‌اند که از خشونت دوری کنند. (در دوران باستان، مردان پیشینیان ما، برای منتقل کردن ژن خود، فقط باید رابطه‌جنسی برقرار می‌کردند اما زنان باید تا به دنیا آمدن بچه و بزرگ کردن آنها زنده می‌ماندند.)

اینطور نیست که زن‌ها خشن نباشند، طریقه خشونت‌ورزی آنها متفاوت است. آنها روش‌های غیرمستقیم‌تری را برای رویارویی انتخاب می‌کنند.

۴) به طرز متفاوتی به درد و اضطراب واکنش می‌دهد.
مطالعات تصویری مغز طی ۱۰ سال گذشته نشان داده است که مغز زنان و مردان به درد و ترس به طرز متفاوتی واکنش می‌دهند. و مغز خانم‌ها حساس‌تر از آن یکی است.

مغز خانم‌ها نه تنها دربرابر استرس‌های بسیار کوچکتر هم حساس است بلکه می‌تواند به سطوح بالاتری از استرس هم عادت کند.

حساسیت استرس می‌تواند فوایدی در بر داشته باشد: پراکندگی وضعیت ذهنی فرد را برطرف کرده و آن را متمرکزتر می‌کند. اما اگر این اضطراب مدت زمان بیشتری طول بکشد، می‌تواند مخرب باشد. یافته‌های این مطالعات می‌تواند توضیح دهد که چرا خانم‌ها بیشتر در معرض افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و سایر اختلالات اضطرابی قرار دارند.

۵) از کشمکش و مشاجره متنفر است (از بی‌محلی، بیشتر).
برای جلوگیری از کشمکش و مشاجره، در طول سیر تکامل انسان، زنان بیش از اندازه حساس به اشارات میان‌فردی شده‌اند، وضعیتی که زنان را نسبت به این برخوردها بی‌طاقت می‌کند. جریان شیمیایی که در طول یک مشاجره به مغز زنان هجوم می‌آورد — مخصوصاً در مشاجراتی که با افراد نزدیک دارند — درست مثل حمله یک بیماری.

احتمالاً بخاطر توانایی بالایی که در خواندن فکر آدمها دارند، حرف نزدن و واکنش ندادن برایشان غیرقابل‌تحمل است. برای خانم‌ها یک جواب منفی بسیار بهتر از جواب ندادن است.

۶) میل‌جنسی‌شان واکنش‌پذیر است.
میل جنسی در خانم‌ها بسیار تاثیرپذیرتر از آقایان است.
برای اینکه خانم‌ها از نظر جنسی تحریک شوند، مخصوصاً بخواهند به ارگاسم برسند و ارضا شوند، قسمت‌های مختلفی از مغزشان باید خاموش شود. و خیلی چیزها می‌تواند این قسمت‌ها را دوباره فعال کند.

یک زن ممکن است بخاطر عصبانیت، بی‌اعتمادی یا حتی بخاطر اینکه پاهایش یخ کرده است، پیش‌روی‌های مردی را رد کند. بارداری، مراقبت از بچه‌های کوچک و یائسگی نیز می‌توانند بر میل جنسی خانم‌ها تاثیر بگذارند.

بهترین توصیه برای مردان این است که از قبل برنامه‌ریزی کنند!
پیش‌نوازی برای آقایان همه آن چیزهایی است که درست ۳ دقیقه قبل از خود عمل‌جنسی اتفاق می‌افتد اما برای خانم‌ها همه اتفاقاتی است که ۲۴ ساعت قبل از آن پیش‌ آمده است!

۷) بارداری تاثیر قابل‌توجهی بر فکر او دارد.
در هشت ماهه اول بارداری، میزان پروژسترون تا ۳۰ برابر می‌شود و همین باعث می‌شود که خانم‌ها شدیداً آرام شوند. پروژسترون یک داروی خواب‌آور بسیار قوی است.

طبق مطالعه‌ای که در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته است، مغز زن‌ها در دوران بارداری جمع می‌شود و تقریباً ۴ درصد کوچکتر از زمان عادی او می‌شود (نگران نباشید، تا شش ماه بعد از وضع‌حمل به حالت عادی برمی‌گردد).

اینکه بارداری باعث می‌شود زن‌ها به طرز متفاوتی فکر کنند یا نه مسئله‌ای بحث‌انگیز است — یک مطالعه اخیر مشکلات حافظه را به هومون‌های بارداری مرتبط دانسته است — اما بعضی محققان عنوان کرده‌اند که این تغییرات، مدارهای مغزی را آماده می‌کند که رفتار مادرانه را هدایت می‌کند.

محققان دریافته‌اند که این مدارها بعد از تولد ایجاد می‌شوند. بغل کردن یک بچه، هورمون‌های مادرانه ترشح می‌کنند، حتی در زنانی که تابحال باردار نشده‌اند.

۸) مادر بودن اثر قوی بر مغز او دارد.
تغییرات جسمی، هورمونی، احساسی و اجتماعی که بلافاصله بعد از به دنیا آوردن فرزند، زنان با آن روبه‌رو می‌شوند، می‌توانند یک عمر طول بکشد. چون همه چیزهای دیگر تغییر کرده‌اند، برای اینکه تا حد ممکن قابل‌پیش‌بینی باشد، به همه چیزهای دیگر نیاز دارد، ازجمله شوهرش.

در طول سیر تکامل، پیشینیان ما به ندرت مادرانی تمام-وقت بوده‌اند زیرا همیشه کسانی برای کمک کردن به بچه‌داری در خدمت داشته‌اند. و یک مادر نه‌تنها برای بخاطر خودش بلکه بخاطر فرزندش، به حمایت قابل‌توجهی نیاز دارد. تحقیقات نشان می‌دهد که توانایی مادر برای اینکه بتواند نیازهای فرزندش را به طور کامل برآورده کند، می‌تواند بر رشد سیستم عصبی و روحیات فرزند او تاثیر داشته باشد.

یکی از راه‌هایی که مادر جهان، طبیعت، به او در این راه کمک می‌کند، شیردهی است. مراقبت از فرزند باعث می‌شود مادران با استرس‌های زیادی دست و پنجه نرم کنند (استرس زیاد می‌تواند بر قدرت شیردهی آنها تاثیر داشته باشد). حتی در یک تحقیق مشخص شد که شیردهی از کوکائین هم برای مغز زن شادی‌آورتر است.

۹) دوبار دوران نوجوانی را تجربه می‌کند.
هیچکس دوست ندارد دوباره نوجوانی را تجربه کند. تغییرات ظاهری و هورمونی که این دوران در ما ایجاد می‌کند، نه‌تنها ناراحتی ظاهری و روحی برایمان فراهم می‌کند بلکه سوالات زیادی از اینکه که هستیم و چه می‌کنیم در ذهنمان ایجاد می‌کند.

اما خانم‌ها در سنین قبل از یائسگی وارد یک نوجوانی دوم می‌شوند. این دوران از سن حدود ۴۳ سالگی شروع شده و در ۴۷ یا ۴۸ سالگی به اوج خود می‌رسد. (هورمون‌های مردان نیز با بالا رفتن سن تغییر می‌کند اما نه به اندازه خانم‌ها). علاوه بر نامنظم شدن عادت ماهیانه و گٌرگرفتگی‌ها، هورمون‌های زنان در طول این دوران آنقدر متحول می‌شود که به اندازه یک نوجوان دمدمی‌مزاج می‌شوند.

طول این دوران از دو تا نه سال ممکن است طول بکشد و در اکثر خانم‌ها تا ۵۲ سالگی به اتمام می‌رسد.

۱۰) در سنین میانسالی، عاشق خطر کردن می‌شود.
وقتی آن تغییر به اتمام می‌رسد، و بدن او وارد دوران «پیشرفته» خود می‌شود، مغز زنانه دستخوش دومین تغییر خود می‌شود. بااینکه مردها با بالا رفتن سنشان، علاقه بیشتری به روابط خود پیدا می‌کنند، زنان در این دوران آماده خطر کردن می‌شوند — مخصوصاً اگر آشیانه‌شان خالی باشد.

هنوز هم دوست دارد به دیگران کمک کند اما تمرکز او از خانواده‌ کنونی‌اش به جامعه منتقل می‌شود. او بعد از سال‌ها مراقبت از دیگران، حالا تمایل بیشتری برای رسیدگی به خودش و کارش پیدا می‌کند.

برای خیلی از خانم‌های بالای ۵۰ سال، این دوران توام با شور زندگی و تمایل به ماجراجویی خواهد بود.
منبع:مردمان

مرتضی ساسانی بازدید : 330 جمعه 19 دی 1393 نظرات (0)

وقتی برای تردد در خیابان باید بدانیم رفتن به کدام خیابان و کوچه ممنوع است، رانندگی با چه سرعتی مجاز است، می‌توان اینجا دور زد یا نه، حق تقدم در چهارراه با کدام وسیله است و هزاران قاعده و قانون دیگر، پس زندگی در کنار همسر، نیاز به قوانینی دارد که باید آنها را بدانیم و اجرا کنیم.
گاهی لازم است چیزی شبیه تابلو در خانه نصب کنیم که قوانین را به ما گوشزد کند. قانونی که می‌خواهیم در موردش حرف بزنیم، تابلوی دور زدن ممنوع است. تابلویی که خیلی اوقات اگر پلیس و دوربین در کار نباشد، راحت آن را ندیده می‌گیریم و گاهی هم دچار تبعات این ندیده گرفتن می‌شویم.

در زندگی زناشویی و در یک خانه، این قانون چه معنی می‌تواند داشته باشد؟ تا به‌حال فکر کرده‌اید که چه موقعی همسرتان را دور زده‌اید؟ پاسخ به این پرسش چندان سخت نیست، هر چیزی که در خانه به صداقت شما خدشه وارد کند، در حقیقت همان دورزدن شریک زندگی‌تان است.

پایه و اساس زندگی مشترک بر پایه اعتماد طرفین است. وقتی هر کدام از همسران کاری را انجام می‌دهند که نمی‌توانند به همسرشان بگویند و به نوعی مجبور به مخفی کاری می‌شوند، یعنی همسرشان را دور زده‌اند درست جایی که تابلوی دور زدن ممنوع نصب شده است! اگر طرف مقابل با نصب دوربین و چک‌کردن همسر متوجه این دور زدن بشود، خودرو به پارکینگ منتقل خواهد شد و زندگی لنگ می‌ماند.

اما دور زدن در زندگی مشترک مصادیق زیادی دارد. گاهی اوقات زن و شوهر نمی‌دانند کاری که انجام می‌دهند در حقیقت دور زدن طرف مقابل است و آن را با زرنگی اشتباه می‌گیرند. این حرکت آنها مرا یاد افرادی می‌اندازد که با دیدن پلیس، کمربند ایمنی خود را به صورت کاملا صوری روی بدن می‌آورند بدون آن که آن را ببندند و با رد شدن از مقابل پلیس آن را رها و فکر می‌کنند خیلی زرنگ هستند. یعنی احتمال آسیب‌دیدن به جانشان را نوعی زرنگی می‌دانند. حال وقتی در زندگی مشترک کاری می‌کنیم که به صداقت و اطمینان در فضای خانه آسیب می‌زنیم، در خوشبینانه‌ترین حالت آن حتی وقتی همسرمان متوجه نشود، اطمینان نداشتن به فضای خانه، بر روحیه و احساس آرامش ما نیز اثر می‌گذارد. حالا دو مصداق از دور زدن‌های همسر را کمی با هم بررسی می‌کنیم.

اولین نوع دور زدن همسر که در زندگی‌ این روزها رایج شده است، دروغ گفتن است. در حقیقت دروغگویی از مسئولیت‌ناپذیری ناشی می‌شود.
یکی از دلایل عمده دروغ در زندگی، ترس از دست دادن موقعیت است زمانی که افراد چنین احساسی را دارند، اقدام به دروغگویی می‌کنند و با این عمل اعتماد افراد نسبت به یکدیگر کاهش می‌یابد. اگر موقعیت به گونه‌ای باشد که فرد آنچه اتفاق افتاده آزادانه تعریف کند و آن اتفاق مورد تحلیل قرار گیرد و با گذاشتن قول و قراری با یکدیگر مانع از بروز مجدد این اتفاق شوند، بسیار بهتر و کار سازتر است. هر کدام از همسران، زمانی که در خصوص یک موضوع از اول دروغ می‌گویند، سبب می‌شود تا انتها دروغ را ادامه دهند. زمانی که فرد اشتباهی مانند دروغ گفتن را مرتکب شود باید تمام سعی خود را به کار گیرد تا طرف مقابل متوجه نشود. یک ضرب‌المثل قدیمی هست که می‌گوید: دروغگو کم حافظه است! در بسیاری‌ مواقع دست همسر دروغگو رو می‌شود و حال، مرحله دوم مشکلات شروع خواهد شد؛ بازسازی اعتماد از دست رفته!

البته در برخی مواقع بررسی‌کردن‌ها و حساسیت‌های زیاد طرف مقابل به دروغگویی همسر می‌انجامد. در خانواده‌هایی که همسران یکدیگر را با دروغ دور می‌زنند، زوجین نسبت به یکدیگر گذشت ندارند و با انجام کوچک‌ترین خطا، واکنش بدی از خود نشان می‌دهند. همین حساسیت‌های بیش از حد گاهی همسر را به دروغگویی وادار می‌کند. در حالی که خانه باید جایی باشد که افراد با هم راحت بوده و اگر هم خطایی کردند امید به بخشش داشته باشند و آن وقت مجبور نمی‌شوند یکدیگر را دور بزنند.

اما نوع خطرناک‌تر و آسیب‌زننده‌تر دور زدن که این روزها گاه اتفاق می‌افتد و یک تهدید جدی برای خانواده است، دور زدن‌هایی با رنگ و بوی نفر سوم است. خیانت در حقیقت دور زدن همسر و دور زدن تعهدی است که در محضر خداوند به آن پایبند شدیم. این نوع‌ دور زدن، می‌تواند آسیب‌های جدی به زندگی ما برساند. علاوه بر احتمال برملا شدن و از هم پاشیدگی زندگی مشترک، عذاب وجدانی که همسر خائن در تنهایی خود تحمل می‌کند حتی اگر در خودآگاه متوجه آن نشود، ناخودآگاهش را در هم ریخته و در دراز مدت افسردگی و مشکلات روحی ایجاد خواهد کرد.

برخی افراد وقتی خیانت می‌کنند برای فرار از واقعیت و آرامش درونی خود با آوردن دلایل مختلفی سعی می‌کنند کارشان را توجیه کنند. مثلا نبود پیوند عاطفی در خانه، مشغله زیاد همسر، سرد مزاجی و بی توجهی به رابطه زناشویی را علت خیانت می‌دانند در حالی که اگر طرف مقابل آنها به هر کدام از این دلایل چنین کاری کند، نمی‌توانند قبول کنند.با آمدن نسل جدید روابط اجتماعی به صورت آنلاین و مجازی باید بتوانیم، قواعد ارتباط صحیح آنها را نیز به دست آوریم.

بسیاری از دوستی‌های مجازی و مراودات آنلاین که به دلیل نبود طرف مقابل و تایپ کلمات به عنوان واسطه، به نظر ما عادی و طبیعی می‌آید، در حقیقت نوعی خیانت محسوب می‌شود. خیانت فقط رابطه جنسی نیست حتی وابستگی عاطفی به جنس مخالف و نامحرم هم خیانت است. این گپ‌زدن‌ها و وقت گذاشتن‌های اینترنتی که در بسیاری‌مواقع با وابستگی همراه است، همان خیانت است که رنگ و لعاب مدرن گرفته. هر گاه خودتان را توجیه می‌کردید که این فقط یک رابطه در شبکه اجتماعی است، خود را جای همسرتان بگذارید. ببینید دوست دارید همسر شما با جنس مخالفی در فضای مجازی ساعت‌ها حرف بزند و عکس و نوشته رد و بدل کند؟

با مدرن شدن زندگی، حتی دور زدن‌هایمان هم مدرن شده است، اما نتیجه فقط یک چیز است: از بین رفتن روح آرامش در خانه که ضرر اصلی آن متوجه خودمان خواهد شد، درست مثل وقتی در جای دور زدن ممنوع، دور می‌زنیم و خودمان آسیب می‌بینیم.
منبع :sara.jamejamonline

 

مرتضی ساسانی بازدید : 209 جمعه 19 دی 1393 نظرات (0)

مسیر زندگی است دیگر، بالا و پایین دارد، پستی و بلندی دارد…همه ما دوست داریم که به همسرمان عشق بورزیم و از طرف او هم مورد محبت باشیم، اما چه می شود که بعضی وقت ها ناخود آگاه سرش داد می زنیم و او هم با فریاد پاسخ مان را می دهد و محیط خانه از ابرهای تیره آکنده می شود؟

تفاوت های زن و مرد؟ ونوسی بودن زنان و مریخی بودن مردان؟ خستگی روزانه؟ فشار زندگی؟
اگر در مسیر عشق، موانع و دست اندازهای زیادی به وجود آمد، بعضا علت آن تفاوت های زن و مرد است و عدم شناخت ما از مهارت های زندگی. اما درصد زیادی هم از مشکلات ما، ناشی از استرس است. هنگامی که استرس و نگرانی فردی آشکارا کاهش می یابد، استرس رابطه هم کم می شود. اگر روابطمان را براساس شیوه هایی بنا کنیم که زن یا مرد هنگام ورود به خانه استرس نداشته باشند و آرام شود، تفاوت های بین ما به عنوان زن و مرد، هر چه هم که باشد به حداقل می رسد. هنگامی که عامل استرس وجود نداشته باشد، تفاوت های ما در عمل، به منبع اصلی شکوفایی دو طرفه تبدیل می شود.

زنان و مردان زمانی که احساس خوبی دارند، به همسرانشان اعتراضی نمی کنند. مشکلات و توقعات زمانی پیدا می شوند که زن و مرد هر دو استرس داشته باشند. حتی توقعات غیر واقعی ما، اغلب هنگامی پیش می آیند که از همسرمان می خواهیم به ما کمک کند تا استرسمان را کم کنیم.

در این عبارت واقعیتی نهفته است. این مشکل، تنها ناتوانی شریک زندگی ما در برابر استرس نیست، بلکه اغلب تا حدی استرس خود ما هم هست که مشکل ساز می شود. با آموختن شیوه ی مقابله با استرس، آمادگی بیشتری برای کمک به همسرمان پیدا می کنیم. با تلاش برای اینکه دنیا را از زاویه ی دید همسرمان نگاه کنیم، می توانیم از خواسته ها و انتظارات غیرواقعی مان بگذریم و احساس پذیرش، اعتماد و سپاسگزاری پیدا کنیم که اینها تا حد زیادی بخشی از همان چیزی هستند که ما آن را «عشق واقعی» می نامیم.

مثلا زنی که مقدار درآمد شوهرش را با خرج خانه بسنجد، دیگر توقعات آنچنانی نخواهد داشت و از این که همسرش به خوبی و با هنرمندی از عهده ی خرج ها برمیآید، از او سپاسگذار خواهد بود و مردی که یک روز در خانه باشد و مسئولیت های گوناگون همسرش را بپذیرد، از سر و کله زدن با بچه ها تا کارهای تمام نشدنی خانه، دیگر توقع شام و ناهار های مختلف و کدبانوگری در حد مادرش را از همسرش نخواهد داشت و از خانمش سپاسگذار خواهد بود.

زنان و مردان زمانی که احساس خوبی دارند، به همسرانشان اعتراضی نمی کنند. مشکلات و توقعات زمانی پیدا می شوند که زن و مرد هر دو استرس داشته باشند. حتی توقعات غیر واقعی ما، اغلب هنگامی پیش می آیند که از همسرمان می خواهیم به ما کمک کند تا استرسمان را کم کنیم

با ابزار و دیدگاه های تازه ای که درباره ی نیازهای زنان به دست آورده ایم، هر مردی می تواند به همسرش کمک کند بی اینکه استرسش بیشتر شود بر آن غلبه کند. هر مردی می تواند همان حمایت بی غل و غش، عاشقانه و همراه با تعامل را که هر زنی آرزو دارد به زنش بدهد.

زن نیز می تواند روشهایی را برای کاهش استرس شوهرش بیاموزد که به مرد کمک می کند تا از راه کمک به همسرش احساس موفقیت نماید. به طور قطع، هر مردی به حمایت از درون خانواده، ارتباط مثبت و عشق نیاز دارد اما آنچه که برای او و استرسش مهم تر است، احساس موفقیت در کارهایی است که برای همسرش انجام می دهد.

چگونه استرس را کاهش دهیم؟
احساس موفقیت در رابطه، استرس را شکست می دهد، یافتن شیوه هایی که به مرد این پیام را می دهد که او در این که همسرش به رضایت درونی برسد، موفق بوده است، برای او همانند از خود گذشتگی نیست. زن نباید از نیازهایش بگذرد، فقط برای اینکه از شوهرش چیزی نخواهد. زنان امروزی واقعاً به شوهرانشان و کمکشان نیاز دارند. مشکل این است که زنان همیشه نمی دانند چگونه تقاضای حمایت و کمک کنند تا متناسب با واقعیت های جنسی آنان و همراه با حس قدرشناسی از تلاش هایش باشد. اگر انتظارات زن واقعی باشد و مرد بتواند آن ها را برآورده کند، مرد احساس موفقیت می کند و استرسش از بین می رود با حمایت از مرد به این شیوه، نه زنی نیاز می شود که خودش را قربانی کند و نه نیاز است از باورهای واقعی اش در مورد مرد، آنچنان که «باید» باشد، بگذرد، بلکه تصمیم می گیرد آن طور که واقعاً مردان «هستند» با آن ها برخورد کند. این فرمولی است که برای هر رابطه ای کاربرد دارد. این همان «عشق واقعی» با تمام ویژگی هایش است.

من روزی را به یاد می آورم، تقریباً در سال ششم ازدواجم با همسرم که به او گفتم: « رابطه ما به اندازه ی روزهای اول آشناییمان خوب بود.» پاسخ او همیشه در ذهنم است. او گفت: «از اولش هم بهتر بود. زیرا تو الان خوب و بد مرا می دانی و هنوزم مرا عاشقانه می پرستی! این همان عشق واقعی است.»

آن روز همسرم به من کمک کرد به این نتیجه برسم که عشق فقط انجام کارهای رویایی نیست تا نیازی برآورده شود. بلکه عشق شریک شدن در زندگی به نحوی است که هر دوی ما مشتاق بر آورده کردن خواسته های دیگری به بهترین نحو هستیم. بخشیدن اشتباهات شریک زندگی مان و پذیرش محدودیت هایش می تواند به اندازه ی قدردانی از هدایا و موفقیت های فراوانش برای او ارضاء کننده باشد.
منبع: تبیان

مرتضی ساسانی بازدید : 339 جمعه 19 دی 1393 نظرات (0)

قهر کردن امری رایج در زندگی زناشویی و در روابط زوجین است بدون شک برای شما هم اتفاق افتاده که قهر کنید و یا همسرتان با شما قهر کنند ،می خواهیم تفاوت قهرکردن در دنای آقایان و خانم ها را بررسی کنیم.

همه ما در زندگي اجتماعي و زناشويي در موقعيت‌هايي قرار مي‌گيريم كه شرايط مطابق ميل‌مان نيست؛ گاهي حرفي مي‌شنويم كه به‌نظرمان توهين‌آميز است، گاهي فكر مي‌كنيم مورد ظلم واقع‌شده‌ايم، در حق‌مان اجحاف شده يا تحقير شده‌ايم و… در چنين شرايطي، هركس با توجه به ويژگي‌هاي شخصيتي، تربيت خانوادگي يا نوع برداشت خود از مسائل، واكنش خاص خود را خواهد داشت؛ عده‌اي بلافاصله حرف‌شان را مي‌زنند و به قول معروف از خود دفاع مي‌كنند.

صدای بسته شدن در، مثل پتک توی سرش کوبیده می‌شود؛ این چندمین بار است که تا دعوایشان می‌شود قهر می‌کند و از خانه بیرون می‌رود. حالا باید چکار کند؟

بايد منتظر بماند تا برگردد، تلفن بزند يا از او بخواهدكه ديگر اين كار را نكند؟ ولي چه فايده؟ بارها و بارها از او خواسته به جاي اينكه قهر كند و چند روز خانه نيايد، بنشينند، ببينند چكار بايد كرد! اما او هر بار فرار كرده و به جاي حل مسئله، صورت مسئله را پاك كرده! حالا واقعا در مقابل افرادي كه بعد از هر ناراحتي و عصبانيتي قهر مي‌كنند و از خانه بيرون مي‌روند، چكار مي‌توان كرد؟ در اين خصوص با دكتر خدابخشي، مشاور خانواده صحبت كرده‌ايم كه مطالعه راهكارهاي ارائه شده مي‌تواند مفيد واقع شود.

دلخوري يا قهر؟
همه ما در زندگي اجتماعي و زناشويي در موقعيت‌هايي قرار مي‌گيريم كه شرايط مطابق ميل‌مان نيست؛ گاهي حرفي مي‌شنويم كه به‌نظرمان توهين‌آميز است، گاهي فكر مي‌كنيم مورد ظلم واقع‌شده‌ايم، در حق‌مان اجحاف شده يا تحقير شده‌ايم و… در چنين شرايطي، هركس با توجه به ويژگي‌هاي شخصيتي، تربيت خانوادگي يا نوع برداشت خود از مسائل، واكنش خاص خود را خواهد داشت؛ عده‌اي بلافاصله حرف‌شان را مي‌زنند و به قول معروف از خود دفاع مي‌كنند. عده‌اي ترجيح مي‌دهند سكوت كنندتا زمان مناسبي پيدا كنند. بعضي افراد هم قهر مي‌كنند. فراموش نكنيم همه ما هر روشي را كه انتخاب كنيم مي‌خواهيم به نوعي مسئله را حل كنيم و در واقع به حس بهتري برسيم. ولي واقعا با كدام روش به چنين هدفي دست پيدا مي‌كنيم؟مثلا كساني كه قهر مي‌كنند، نه‌تنها نمي‌توانند مشكلي را حل كنند بلكه به نوعي ضعف و ناتواني خود را از رويارويي با مشكل موجود نشان مي‌دهند و در واقع اعتراف مي‌كنند كه روش ديگري براي حل اختلافات خود پيدا نمي‌كنند. البته گاهي سكوت مي‌تواند كمك‌كننده باشد ولي نبايد آن را با قهرهاي طولاني مدت اشتباه گرفت. در واقع همه ما گاهي از همديگر دلخور مي‌شويم و به فضا و زماني براي فكر كردن و تصميم‌گيري بهتر نياز داريم ولي اين موضوع باقهر كردن فرق دارد. معمولا كسي كه قهر را انتخاب مي‌كند، با احساسي ناشي از كينه و خشم ومورد ظلم واقع شدن روبه‌رو مي‌شود و قدرت تفكر و تحليل را از خود و طرف مقابلش سلب مي‌كند. بدين‌ترتيب مي‌بينيم كه قهر‌هاي طولاني مدت به‌معناي تسليم و اعلام ناتواني براي حل مشكلات است و فقط زمان ما را براي رسيدن به حس بهتر و حل واقعي مشكلات به تأخير مي‌اندازد.

قهرکردن آقایان,قهرکردن خانم ها,قهر کردن در زندگی زناشویی

چرا بعضي‌ها بيشتر قهر مي‌كنند؟
اگر بخواهيم بدانيم كه چه نوع شخصيت‌هايي بيشتر قهر مي‌كنند و علت اين كار آنها چيست، بايد بدانيم كه قهر هم مثل بسياري از شيوه‌هاي برخورد با مشكلات، در همه افراد يكسان نيست؛ درست همانگونه كه بعضي مواقع، اضطراب و استرس را تجربه مي‌كنيم ولي بعضي افراد را بيشتر به‌عنوان افراد مضطرب مي‌شناسيم، در مورد قهر كردن هم همين‌طور است؛ يعني بعضي افراد هم بيشتر قهر مي‌كنند و زودتر از ديگران مي‌رنجند و آزرده خاطر مي‌شوند و اين كم‌كم به‌صورت ويژگي شخصيتي آنها شناخته مي‌شود. شايد بتوان گفت افرادي كه بيشتر قهر مي‌كنند توانايي كلامي كمتري نسبت به ديگران دارند. شايد فكر مي‌كنند دليلي براي حرف زدن وجود ندارد يا اصلا فكر مي‌كنند حرف زدن فايده‌اي ندارد. دليل ديگر اين است كه معمولا اين افراد چون وقتي در كودكي قهر مي‌كرده‌اند و به چيزي كه مي‌خواسته‌اند، مي‌رسيده‌اند؛ همين موضوع كم‌كم باعث شده كه قهر كردن به‌عنوان بخشي از شيوه‌هاي رفتاري آنها تبديل شود. اينها افرادي هستند كه تصور مي‌كنند بهترين كار براي تسلط روي افراد، اين است كه آنها را تحت كنترل درآورند. البته اين شيوه برخورد، خودخواهانه به‌نظر مي‌رسد چون بدين‌ترتيب فرصت حرف زدن را از طرف مقابل هم سلب مي‌كنند.

فرزندان را در قهر دخالت ندهيد
درصورت وجود فرزند، زوجين نبايد به هيچ وجه آنها را در قهر و دعواهاي خود دخالت دهند. بعضي وقت‌ها پدر يا مادر، فرزندشان را سپر بلا كرده يا به او القا مي‌كنند كه ما به‌خاطر تو در اين زندگي مانده‌ايم. به اين شيوه رفتاري «مثلث‌سازي» مي‌گويند؛ چون بدون خواست ديگري، او را وارد مشكلات خود مي‌كنيم؛«برو به بابات بگو نون نداريم، برو به مادرت بگو آماده شو مي‌خواييم بريم خونه مادر بزرگت، به بابات بگو صداي تلويزيون رو كم كنه و…». اينها نمونه‌اي از شيوه‌هاي برخوردي والديني است كه فرزندانشان را وارد مشكلات خود مي‌كنند. در اين مواقع، ما از بچه‌ها به‌عنوان واسطه استفاده مي‌كنيم. اينگونه رفتارها باعث مي‌شود آنها بعد از مدتي كاملا گيج شده و از اينكه بين كشمكش‌هاي والدين قرار گرفته‌اند خسته شوند. همچنين عاملي است براي ناراحتي و كمبود اعتماد به نفس آنها و باعث مي‌شود بچه‌ها در آينده قهر كردن را به‌عنوان الگوي رفتاري خود در پيش بگيرند و نتوانند امنيت و آرامش واقعي را در محيط خانواده احساس كنند.

 

امان از دلخوري‌هاي كوچك
ممكن است گاهي بين زن وشوهر در زندگي مشترك دلخوري‌هايي به‌وجودبيايد كه يا نتوانند درباره آن صحبت كنند يا نتوانند همديگر را قانع كنند. بنابراين ترجيح مي‌دهند ديگر چيزي نگويند، چون به‌نظرشان بي‌فايده مي‌آيد؛ بنابراين قهر مي‌كنند؛ يعني قهر هميشه به‌دنبال يك ناراحتي، سوء‌تفاهم يا دلخوري به‌وجود مي‌آيد كه به‌نظر كسي كه قهر كرده شيوه مناسبي بوده چون به روش ديگري نمي‌توانسته با آن مقابله كند ولي متأسفانه اين رفتار بعد از مدتي تبديل به عادت مي‌شود اما مطمئنا اين شيوه برخورد، مشكلاتي به همراه خواهد داشت؛ اولا ممكن است هيچ وقت حرف‌هاي واقعي بين زن وشوهر مطرح نشود. همچنين دلخوري‌ها را بيشتر كند و بدين‌ترتيب ريشه كدورت‌ها عميق‌تر شود و بعد از مدتي هم نه‌تنها به كسي كه دائم قهر مي‌كند توجهي نمي‌شود بلكه ممكن است كم‌كم طرد هم بشود؛چون بالاخره اين رفتار دير يا زود طرف مقابل را خسته خواهد كرد؛ بنابراين نمي‌توان از اين طريق مشكلي را حل كرد.

به قبل از قهر بر‌گرديد
اما آيا راهي هم براي جلوگيري از قهر كردن طرف مقابلتان وجود دارد؟به‌نظر مي‌رسد با درنظر گرفتن بعضي مسائل مي‌توان به نوعي از آن پيشگيري كرد. بهترين كار براي پيشگيري از قهر طرف مقابل، اين است كه 2 طرف به‌عنوان يك قرارداد از پيش تعيين شده به همديگر قول بدهند كه در زمان مناسبي دلخوري‌ها و كدورت‌هاي خود را مطرح كنند. البته تشخيص زمان مناسب بايد حتما با توجه به خواست 2 طرف باشد زيرا گاهي براي پيدا كردن زمان مناسب هم اختلاف سليقه به‌وجود مي‌آيد؛ بنابراين بهترين زمان هنگامي است كه 2 طرف هم آمادگي صحبت كردن دارند و هم آمادگي شنيدن. بايد توجه كنيم كه بهتر است نگذاريم هيچ مشكل و موضوع مبهمي باقي بماند. البته بايد قبول كرد كه در نهايت بعضي اختلاف سليقه‌ها يا مشكلاتي هم هستند كه راه‌حل خاصي ندارند. واقعيت اين است كه پاره‌اي از درگيري‌ها و دلخوري‌هاي گذشته شايد هيچ وقت حل نشوند؛ بنابراين دو طرف بايد آنها را بپذيرند و دائم به آنها برنگردند؛ يعني نبايد با به‌وجود آمدن كوچك‌ترين مشكلي، دوباره بحث آنها را پيش كشيد.

شخصيت يكديگر را زيرسؤال نبريد
يكي ديگر از مسائلي كه بايد براي پيشگيري از قهر طرف مقابل درنظر داشت، اين است كه دقت كنيم به همديگر و خانواده‌هايمان توهين نكنيم؛ مثلا اگر با يكديگر قرار داريد و يكي ديرتر مي‌رسد يا نتوانسته چيزي را كه قول داده تهيه كند، سعي نكنيد به شخصيت او توهين كنيد و بگوييد: «اصلا شما خانوادگي مسئوليت‌پذير نيستيد. تو هميشه بدقول و دروغگويي. هيچ وقت هم درست نمي‌شي و…».

به كسي كه قهر مي‌‌كند جايزه ندهيد
اين درست است كه پس از قهر همسر‌تان به‌دنبال راه‌حلي براي بازگشت دوباره او به خانه باشيد. اما فراموش نكنيد كه اين موضوع و چگونگي برخورد شما با آن بسيار مهم است؛ يعني نبايد به‌گونه‌اي عمل كنيد كه او باز هم اين رفتار را تكرار كند؛ به‌عبارتي به قهر كردن ديگران جايزه ندهيد. همان بار اول از همسرتان بخواهيد كه اين شيوه رفتاري خود را تغيير دهد. ضمن اينكه به او نشان دهيد اگر بازهم اين كار را تكرار كند، دفعه بعد برگشتي در كار نيست؛ چون اين افراد معمولا راه‌حل‌هاي موقت و ناكار آمدي مثل قهر كردن را به شيوه‌هاي صحيح حل مشكلات ترجيح مي‌دهند؛ بنابراين بهترين كار اين است كه به او بگوييد راه مناسبي را انتخاب نكرده و بدين‌ترتيب نه‌تنها مشكلات‌تان حل نمي‌شود بلكه حل آنها سخت‌تر هم خواهد شد. چون قرارنيست در زندگي زناشويي كسي از ديگري رشوه بگيرد. اين شيوه هم در طولاني مدت، نه‌تنها جوابگو نخواهد بود بلكه شايد به جدايي‌هاي طولاني مدت هم منجر شود.

تفاوت قهر زنان و مردان چيست؟
معمولا وقتي مردان از موضوعي ناراحت مي‌شوند و حتي خانه را ترك مي‌كنند بايد به آنها فرصت داد تا در خلوت خود بهتر تصميم بگيرند و به نتيجه برسند. آنها معمولا بعد از چند روز بهتر مي‌شوند و دوباره برمي‌گردند و معمولا قصد جدايي ندارند بلكه مي‌خواهند فضاي بيشتري براي فكركردن داشته باشند و مدتي از صحنه دعوا و بگو‌مگو به دور باشند؛ درحالي‌كه خانم‌ها وقتي قهر مي‌كنند توقع دارند بيشتر به آنها توجه شود و در بعضي موارد نيز خواهان امتياز بيشتري هستند. ولي زن و مرد با هر هدفي كه قهر كنند بايد بدانند راه مناسبي را انتخاب نكرده‌اند و اين شيوه برخورد راه به‌جايي نخواهد برد.

بعد از قهر چي؟
اما اگر با تمام اين مسائل و با توجه به عوامل پيشگيري از قهر، بازهم شرايطي به‌وجود آمد كه يك طرف به‌دنبال ناراحتي و كدورت قهر كرد و ازخانه خارج شد، بهترين كار چيست و چطور مي‌توانيم كاري كنيم كه اين موضوع به‌صورت عادت درنيايد و تكرار نشود؟ بهترين كار اين است كه ابتدا سعي كنيد مشكل را بين خودتان حل كنيد؛ يعني اطرافيان، به‌ويژه خانواده‌هايتان را وارد مشكل خود نكنيد. اين موضوع چند ويژگي دارد؛ اولا اينكه خانواده‌ها و اطرافيان هم مشكلات خودشان را دارند. پس صحيح نيست كه ما هم مشكل مضاعفي برايشان ايجاد كنيم. به علاوه امكان دارد با توجه به گله و شكايت‌هايي كه ما از طرف مقابلمان مي‌كنيم، آنها بيش از حد از همسرمان ناراحت شوند، شناخت نادرستي از او پيداكنند و كلا ديد آنها نسبت به همسرمان تغيير كند؛ تا اندازه‌اي كه حتي پس از حل مشكل 2 طرف هم آنها ديگر نتوانند طرف مقابل را مانند قبل بپذيرند و به نوعي حرمت‌ها از بين برود و نگرش‌ها نسبت به هم تغيير كند. بدين‌ترتيب به جاي اينكه مشكل حل شود بيشتر به آن دامن زده مي‌شود. به‌طور كلي بهتر است از كمك گرفتن و دخالت دادن افراد غيرمتخصص در مشكلات و مسائل‌مان خودداري كنيم. اگر هم در مواردي نياز به مشورت و كمك داشتيم بهتر است از افراد بي‌طرف، متخصص و مشاور كمك بگيريم. گاهي بعضي زنان فكر مي‌كنند با به‌وجود آمدن هرگونه مشكلي اگر بتوانند شوهرشان را تحت فشار قراردهند، زودتر به نتيجه مي‌رسند. براي همين مهريه‌شان را به اجرا مي‌گذارند. شايد آنها در يك مقطع زماني بتوانند همسرشان را تحت‌فشار قرار دهند اما فراموش نكنيد كشاندن پاي فرد به دادگاه، آنقدر تجربه تلخي است كه حتي اگر دوباره هم بخواهيد زير يك سقف برگرديد، مسلما آن زندگي ديگر مانند قبل نخواهد شد.
منبع :hidoctor.ir

 

تعداد صفحات : 13

درباره ما
Profile Pic
مجله سه سوت در سال 1389 و با هدف فراهم آوردن امکان استفاده بهینه از اوقات فراغت کاربران اینترنتی راه اندازی شد. این مجله تفریحی، آموزشی و سرگرمی همواره سعی داشته تا با بهترین و مفیدترین و جذاب ترین مطالب اوقات خوشی را برای کاربران فراهم نماید. اکنون نیز بعد از گذشت هفت سال از تاسیس این سایت هنوز محبوبیت این سایت از بین نرفته و همه روزه مورد بازدید بسیاری از کاربران عزیز قرار می گیرد. امید است شما نیز لحاظ خوب و خوش و مفیدی در سه سوت داشته باشید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مطالب سایت را چگونه ارزیابی میکنید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7397
  • کل نظرات : 201
  • افراد آنلاین : 278
  • تعداد اعضا : 498
  • آی پی امروز : 810
  • آی پی دیروز : 832
  • بازدید امروز : 8,843
  • باردید دیروز : 9,186
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 8,843
  • بازدید ماه : 8,843
  • بازدید سال : 666,633
  • بازدید کلی : 7,286,508